مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۵۶ – وحی آمدن از حق تعالی به موسی کی بیاموزش چیزی کی استدعا کند یا بعضی از آن

گفت یزدان تو بده بایست او

برگشا در اختیار آن دست او

اختیار آمد عبادت را نمک

ورنه می‌گردد بناخواه این فلک

گردش او را نه اجر و نه عقاب

که اختیار آمد هنر وقت حساب

جمله عالم خود مسبح آمدند

نیست آن تسبیح جبری مزدمند

تیغ در دستش نه از عجزش بکن

تا که غازی گردد او یا راه‌زن

زانک کرمنا شد آدم ز اختیار

نیم زنبور عسل شد نیم مار

مومنان کان عسل زنبوروار

کافران خود کان زهری همچو مار

زانک مؤمن خورد بگزیده نبات

تا چو نحلی گشت ریق او حیات

باز کافر خورد شربت از صدید

هم ز قوتش زهر شد در وی پدید

اهل الهام خدا عین الحیات

اهل تسویل هوا سم الممات

در جهان این مدح و شاباش و زهی

ز اختیارست و حفاظ آگهی

جمله رندان چونک در زندان بوند

متقی و زاهد و حق‌خوان شوند

چونک قدرت رفت کاسد شد عمل

هین که تا سرمایه نستاند اجل

قدرتت سرمایهٔ سودست هین

وقت قدرت را نگه دار و ببین

آدمی بر خنگ کرمنا سوار

در کف درکش عنان اختیار

باز موسی داد پند او را بمهر

که مرادت زرد خواهد کرد چهر

ترک این سودا بگو وز حق بترس

دیو دادستت برای مکر درس

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا