مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۴۸ – رفتن مصطفی علیه السلام به عیادت صحابی و بیان فایدهٔ عیادت

از صحابه خواجه‌ای بیمار شد

واندر آن بیماریش چون تار شد

مصطفی آمد عیادت سوی او

چون همه لطف و کرم بد خوی او

در عیادت رفتن تو فایده‌ست

فایدهٔ آن باز با تو عایده‌ست

فایدهٔ اول که آن شخص علیل

بوک قطبی باشد و شاه جلیل

چون دو چشم دل نداری ای عنود

که نمی‌دانی تو هیزم را ز عود

چونک گنجی هست در عالم مرنج

هیچ ویران را مدان خالی ز گنج

قصد هر درویش می‌کن از گزاف

چون نشان یابی بجد می‌کن طواف

چون ترا آن چشم باطن‌بین نبود

گنج می‌پندار اندر هر وجود

ور نباشد قطب یار ره بود

شه نباشد فارس اسپه بود

پس صلهٔ یاران ره لازم شمار

هر که باشد گر پیاده گر سوار

ور عدو باشد همین احسان نکوست

که باحسان بس عدو گشتست دوست

ور نگردد دوست کینش کم شود

زانک احسان کینه را مرهم شود

بس فواید هست غیر این ولیک

از درازی خایفم ای یار نیک

حاصل این آمد که یار جمع باش

همچو بتگر از حجر یاری تراش

زانک انبوهی و جمع کاروان

ره‌زنان را بشکند پشت و سنان

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا