مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۴۶ – سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود

آن حکیمی گفت دیدم هم تکی

در بیابان زاغ را با لکلکی

در عجب ماندم بجستم حالشان

تا چه قدر مشترک یابم نشان

چون شدم نزدیک من حیران و دنگ

خود بدیدم هر دوان بودند لنگ

خاصه شه‌بازی که او عرشی بود

با یکی جغدی که او فرشی بود

آن یکی خورشید علیین بود

وین دگر خفاش کز سجین بود

آن یکی نوری ز هر عیبی بری

وین یکی کوری گدای هر دری

آن یکی ماهی که بر پروین زند

وین یکی کرمی که در سرگین زید

آن یکی یوسف‌رخی عیسی‌نفس

وین یکی گرگی و یا خر با جرس

آن یکی پران شده در لامکان

وین یکی در کاهدان همچون سگان

با زبان معنوی گل با جعل

این همی‌گوید که ای گنده‌بغل

گر گریزانی ز گلشن بی گمان

هست آن نفرت کمال گلستان

غیرت من بر سر تو دورباش

می‌زند کای خس ازینجا دور باش

ور بیامیزی تو با من ای دنی

این گمان آید که از کان منی

بلبلان را جای می‌زیبد چمن

مر جعل را در چمین خوشتر وطن

حق مرا چون از پلیدی پاک داشت

چون سزد بر من پلیدی را گماشت

یک رگم زیشان بد و آن را برید

در من آن بدرگ کجا خواهد رسید

یک نشان آدم آن بود از ازل

که ملایک سر نهندش از محل

یک نشان دیگر آنک آن بلیس

ننهدش سر که منم شاه و رئیس

پس اگر ابلیس هم ساجد شدی

او نبودی آدم او غیری بدی

هم سجود هر ملک میزان اوست

هم جحود آن عدو برهان اوست

هم گواه اوست اقرار ملک

هم گواه اوست کفران سگک

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا