مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۱۱۱ – شرح کردن شیخ سر آن درخت با آن طالب مقلد

بود شیخی عالمی قطبی کریم

اندر آن منزل که آیس شد ندیم

گفت من نومید پیش او روم

ز آستان او براه اندر شوم

تا دعای او بود همراه من

چونک نومیدم من از دلخواه من

رفت پیش شیخ با چشم پر آب

اشک می‌بارید مانند سحاب

گفت شیخا وقت رحم و رقتست

ناامیدم وقت لطف این ساعتست

گفت واگو کز چه نومیدیستت

چیست مطلوب تو رو با چیستت

گفت شاهنشاه کردم اختیار

از برای جستن یک شاخسار

که درختی هست نادر در جهات

میوهٔ او مایهٔ آب حیات

سالها جستم ندیدم یک نشان

جز که طنز و تسخر این سرخوشان

شیخ خندید و بگفتش ای سلیم

این درخت علم باشد در علیم

بس بلند و بس شگرف و بس بسیط

آب حیوانی ز دریای محیط

تو بصورت رفته‌ای ای بی‌خبر

زان ز شاخ معنیی بی بار و بر

گه درختش نام شد گه آفتاب

گاه بحرش نام گشت و گه سحاب

آن یکی کش صد هزار آثار خاست

کمترین آثار او عمر بقاست

گرچه فردست او اثر دارد هزار

آن یکی را نام شاید بی‌شمار

آن یکی شخصی ترا باشد پدر

در حق شخصی دگر باشد پسر

در حق دیگر بود قهر و عدو

در حق دیگر بود لطف و نکو

صد هزاران نام و او یک آدمی

صاحب هر وصفش از وصفی عمی

هر که جوید نام گر صاحب ثقه‌ست

همچو تو نومید و اندر تفرقه‌ست

تو چه بر چفسی برین نام درخت

تا بمانی تلخ‌کام و شوربخت

در گذر از نام و بنگر در صفات

تا صفاتت ره نماید سوی ذات

اختلاف خلق از نام اوفتاد

چون بمعنی رفت آرام اوفتاد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا