دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۸۲ – سؤال کردن رسول روم از عمر رضی‌الله عنه از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل جسم

گفت یا عمر چه حکمت بود و سر

حبس آن صافی درین جای کدر

آب صافی در گلی پنهان شده

جان صافی بستهٔ ابدان شده

گفت تو بحثی شگرفی می‌کنی

معنیی را بند حرفی می‌کنی

حبس کردی معنی آزاد را

بند حرفی کرده‌ای تو یاد را

از برای فایده این کرده‌ای

تو که خود از فایده در پرده‌ای

آنک از وی فایده زاییده شد

چون نبیند آنچ ما را دیده شد

صد هزاران فایده‌ست و هر یکی

صد هزاران پیش آن یک اندکی

آن دم نطقت که جزو جزوهاست

فایده شد کل کل خالی چراست

تو که جزوی کار تو با فایده‌ست

پس چرا در طعن کل آری تو دست

گفت را گر فایده نبود مگو

ور بود هل اعتراض و شکر جو

شکر یزدان طوق هر گردن بود

نی جدال و رو ترش کردن بود

گر ترش‌رو بودن آمد شکر و بس

پس چو سرکه شکرگویی نیست کس

سرکه را گر راه باید در جگر

گو بشو سرکنگبین او از شکر

معنی اندر شعر جز با خبط نیست

چون قلاسنگست و اندر ضبط نیست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا