غزلیات حافظحافظ

غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت


Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
نستعلیق

علامه قزوینی

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم

وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد

دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن

در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت

شرح نوشتاری

معانی لغات غزل (۸۵)
شربت: نوشیدنی شیرین.
پیکر: بدن، بدنه، جسم.
مه پیکر: ماه مانند، به شکل ماه.
گوئی: تو می‌گویی.
فاتحه: فاتحه‌الکتاب، اولین سوره قرآن مجید، گشاینده، نصرت دهنده.
بس‌که: بسیار شد که، بسیار اتفاق افتاد که.
حرزیمانی: دعاهایی که حضرت رسول اکرم (ص) درسفر یمن به حضرت علی علیه‌السلام تعلیم داد.
سوره اخلاص: سوره قل‌هوالله.
دمیدیم: فوت کردیم، با هوای دهان به سوی او فرستادیم.
عشوه: فریب.
عشوه می‌داد: فریب می‌داد.
عشوه خریدیم: فریب را پذیرا شدیم، گول خوردیم.
چمان: خرامان.
شد چمان: خرامان شد.
نچمیدیم: قدم نزدیم.
وداع: تودیع، خداحافظی، بدرقه.

معانی ابیات غزل (۸۵)
(۱) از لب لعل فام او شربتی نچشیدم و رفت. روی چون ماه او را سیر ندیدیم و رفت.
(۲) گویا از مصاحبت با ما کاملاً خسته شده بود. بارخود را بست و چنان رفت که به گردش نرسیدیم.
(۳) (پیش از این) بسیار اتفاق افتاد که به هنگام سفر، سوره فاتحه‌ و دعای حرز یمانی و بدنبال آن سوره اخلاص خواندیم و بر او دمیدیم و او به سفر رفت.
(۴) ما را فریب می‌داد که از حوزه ارادت و دوستی دور نخواهم شد. دیدی که چگونه فریب خوردیم و او رفت؟
(۵) در چمن زیبایی و لطافت پرورش و رشد یافت و ما در باغ پرگل وصالش گامی نزدیم و او رفت.
(۶) مانند حافظ سراسر شب گریه و لا به کردیم که افسوس او رفت و ما موفق به خداحافظی با او نشدیم.

شرح ابیات غزل (۸۵)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
قرائن چندی در دست است که حافظ به هنگام مسافرتهای شاه‌شجاع به ویژه در سالهای اول سلطنت او جزء بدرقه کنندگان بوده و در طول مسافرت نیز با او مکاتبه داشته است. این غزل به هنگام مسافرت شاه‌شجاع به عزم اصفهان و تبریز سروده شده و همانطور که ازمفاد ابیات غزل برمی‌آید خواجه حافظ موفق به بدرقه شاه نشده و به ظن قوی بعداً این غزل را به هنگام مکاتبات فیمابین برای شاه ارسال نموده است.

****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. حرز یمانی : دعایی که برای مسافر میخوانند یعنی دعای سفرش خواندیم
    سوره اخلاص دمیدیم: یعنی قدرش را ندانستیم.
    چمان: خرم و لطیف و آباد
    چمیدن: یعنی راه رفتن با ناز اینجا نچمیدن به معنای به دنبالش راه نرفتن است

  2. معاني لغات غزل (85)
    شربت: نوشيدني شيرين.
    پيكر: بدن، بدنه، جسم.
    مه پيكر: ماه مانند، به شكل ماه.
    گوئي: تو مي‌گويي.
    فاتحه: فاتحه‌الكتاب، اولين سوره قرآن مجيد، گشاينده، نصرت دهنده.
    بس‌كه: بسيار شد كه، بسيار اتفاق افتاد كه.
    حرزيماني: دعاهايي كه حضرت رسول اكرم (ص) درسفر يمن به حضرت علي عليه‌السلام تعليم داد.
    سوره اخلاص: سوره قل‌هوالله.
    دميديم: فوت كرديم، با هواي دهان به سوي او فرستاديم.
    عشوه: فريب.
    عشوه مي‌داد: فريب مي‌داد.
    عشوه خريديم: فريب را پذيرا شديم، گول خورديم.
    چمان: خرامان.
    شد چمان: خرامان شد.
    نچميديم: قدم نزديم.
    وداع: توديع، خداحافظي، بدرقه.

    معاني ابيات غزل (85)
    (1) از لب لعل فام او شربتي نچشيدم و رفت. روي چون ماه او را سير نديديم و رفت.
    (2) گويا از مصاحبت با ما كاملاً خسته شده بود. بارخود را بست و چنان رفت كه به گردش نرسيديم.
    (3) (پيش از اين) بسيار اتفاق افتاد كه به هنگام سفر، سوره فاتحه‌ و دعاي حرز يماني و بدنبال آن سوره اخلاص خوانديم و بر او دميديم و او به سفر رفت.
    (4) ما را فريب مي‌داد كه از حوزه ارادت و دوستي دور نخواهم شد. ديدي كه چگونه فريب خورديم و او رفت؟
    (5) در چمن زيبايي و لطافت پرورش و رشد يافت و ما در باغ پرگل وصالش گامي نزديم و او رفت.
    (6) مانند حافظ سراسر شب گريه و لا به كرديم كه افسوس او رفت و ما موفق به خداحافظي با او نشديم.

    شرح ابيات غزل (85)
    وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
    بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
    *
    قرائن چندي در دست است كه حافظ به هنگام مسافرتهاي شاه‌شجاع به ويژه در سالهاي اول سلطنت او جزء بدرقه كنندگان بوده و در طول مسافرت نيز با او مكاتبه داشته است. اين غزل به هنگام مسافرت شاه‌شجاع به عزم اصفهان و تبريز سروده شده و همانطور كه ازمفاد ابيات غزل برمي‌آيد خواجه حافظ موفق به بدرقه شاه نشده و به ظن قوي بعداً اين غزل را به هنگام مكاتبات فيمابين براي شاه ارسال نموده است.
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا