غزل ۰۷۴- حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102
Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
نستعلیق
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندی من سوخته زار و نزار
ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
معانی لغات غزل (۷۴)
کون و مکان: جهان هستی، کاینات
اسباب: جمع سبب، وسیلهها، سازوبرگها.
ازدل وجان: از صمیم قلب، در نهایت آرزو، غرض از دل و جان.
شرف صحبت: افتخار ملازمت، مجد و افتخار هم صحبتی.
دل و جان اینهمه نیست: دل و جان این همه ارزش ندارد.
مِنَّتْ: مرهون احسان بودن.
سدره: درخت سدر (کنایه)، درخت سدرهالمنتهی که در آسمان هشتم قرار دارد و جبرئیل از آن به بعد مجاز به رفتن نیست و رسول اکرم (ص) از آن گذشته به عرش رسید.
طوبی: مؤنث طیب به معنای پاکتر و نام درختی است در بهشت که شاخههای فراوان و میوههای متنوع دارد و هر شاخه آن به سوی غرفهیی از غرفههای بهشت کشیده شده است.
دولت: امکانات، ثروت، مال، نیکبختی و رفاهیت.
باغ جنان: باغ بهشت.
پنج روزی که: فرصت کوتاهی که، اشاره به پنج روز فرجه سلطنت میرنورزی از نهم تاسیزدهم فروردین.
زمان اینهمه نیست: زمان زیاد طولانی نیست.
بحر فنا: دریای نیستی.
زلب تا به دهان اینهمه نیست: فاصله میان لب و دهان چندان زیاد نیست، فاصله بین مرگ و زندگی چندان زیاد نیست.
غیرت: رشک، حسد، حمیت.
زنهار: آگاهباش، برحذر باش، هشدار.
صومعه: جایگاه عبادت راهبان در بالای کوه، کنایه از عبادتگاه اهل توحید.
دیرمغان: جایگاه عبادت مجوسان کنایه از عبادتگاه اهل کفر.
زار و نزار: پریشان و لاغر.
رقم نیک: اثر و علامت نیک، روش نیک.
رقم سود و زیان: میزان سود و زیان، حساب سود و زیان.
معانی ابیات غزل (۷۴)
(۱) محصول جهان هستی چندان چنگی به دل نمیزند شراب بیاور که ساز و برگ این دنیا (هم) ارزش چندانی ندارد.
(۲) الف: غرض از دل و جان شرف صحبت جانان است وگرنه این دو ارزشی ندارند.
ب: غرض و مقصود ما از صمیم قلب مصاحبت معشوق است وگرنه دل وجان خود ارزشی ندارند.
(۳) این همه در راه رسیدن به سایه و نعمتهای درخت سدره و طوبی کوشش روا مدار که اگر به دقت بنگری چندان ارزنده نیست.
(۴) نیکبختی و رفاه وامکاناتی ارزشمند است که بدون رنج وبیخون دل خوردن به دست آید وگرنه با جد و جهد و کوشش فراوان رسیدن به باغ بهشت هم چندان چنگی به دل نمیزند.
(۵)در این فرصت کوتاهی که در دنیا نصیب شده با خوشی و بیخیالی زندگی کن که این زمان چندان طولانی نیست.
(۶) ای ساقی! ما در کنار دریای نیستی در نوبت ایستادهایم، فرصت را غنیمت شمر (و به ما شراب بده) که فاصله میان زندگی و مرگ مانند فاصله بین لب و دهن چندان زیاد نیست.
(۷) ای زاهد غرور تو سبب برافروختن آتش غیرت محبوب یکتا و راندن تو از درگاه میشود و بدانکه بین عبادتگاه مسلمین تا پرستشگاه کفار فاصله چندانی نیست.
(۸) دردمندی من که از دست روزگار چنین فرسوده و لاغر و پریشانحالم احتیاج به اینهمه شرح و بسط ندارد.
(۹) نام و شهرت حافظ در میان مردم به نیکی رقم رفته اما در پیش چشم ما رندان، چندان تفاوتی بین شهرت نیک و بد و رقم سود و زیان نیست.
شرح ابیات غزل (۷۴)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
صورت ظاهر این غزل شرح طرز فکر و برداشت شاعر از نحوه زندگی و صرف فرجه حیاتگذر است و مجملی است از بینش و برداشت او از دستورات عبادی شریعت و حالت محض وایمان وتواضع واقعی او نسبت به آفریدگار:
بیت اول: نظر شاعر به بیارزشی جهان مادی.
بیت دوم: غرض نهایی از حیات، که سالک عارف باید جهت وصل جانان از جان بگذرد.
بیت سوم: تنقید از شیوه عمل متعبدان قشری که عبادت را برای رفتن به بهشت انجام میدهند.
بیت چهارم: عقیده به اشراق و تفکر درباره مبداء و نزدیک شدن به معبود بدون تحمل عبادات شاق.
بیت پنجم: گریز از مشقات تهیه سازو برگ زندگی پنج روزه عاریتی و زیست با طمأنینه وارامش خیال.
بیت ششم: قدر وقت دانستن و در کمال استغنا و خوشی وبیخیالی زیستن.
بیت هفتم: به خود مغرور نبودن و تسلیم محض مقدرات شدن و تنفید از عباداتی که به طمع اجر و مزد انجام میشود.
و بالاخره در بیت هشتم یا ماقبل آخر آنجا که همیشه حافظ خواستههای خود را در لباس ایما و اشاره مطرح میکند گوشهیی از وضع بد و پریشانحالی خود را در پوشش کنایه بازگو و در بیت مقطع، خود را چنانکه هست مینمایاند.
این غزل به ظن قوی در زمان شاه شجاع سروده شده و به دلیل مفاد بیت هشتم گوشه چشمی به عنایت او دارد.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان
این غزل تاثیر فوق العاده ای در مسیر زندگی من داشته و اگر بصورت عمیق بررسی کنیم ارزش دنیا و میزان اعتباری که ما برایش قائلیم را مورد نقد قرار می دهد و اگر با تامل بنگریم شاید می بایست در بسیاری از حرکتها تغییر اساسی ایجاد کنیم
سلام
ایکاش تعبیر این فالها را هم میگذاشتید همه که نمیتوانند کامل سر در بیاورند.با تشکر از سایت خوبتان
هر هفته 7 روز است . یک روز می اییم و یکروز می رویم پس فقط 5 روز فرصت داریم . همه ی عمر دنیا 5روز است یعنی خیلی کم است. یک روز امده ایم ویک روز برمون می گردونند پپس فرصتها را از دست ندهیم. تقدیم به همه ی حافظ دوستها. با احترام.
آخر این همه خون دل خوردن و عمر کم و زندگی بدون عشق …که توی یک نیت کوچیک جا دادم …از نظر حافظ میشه :
(( پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست ))
پس کی میشه ؟!
الله و علم .
معاني لغات غزل (74)
كون و مكان: جهان هستي، كاينات
اسباب: جمع سبب، وسيلهها، سازوبرگها.
ازدل وجان: از صميم قلب، در نهايت آرزو، غرض از دل و جان.
شرف صحبت: افتخار ملازمت، مجد و افتخار هم صحبتي.
دل و جان اينهمه نيست: دل و جان اين همه ارزش ندارد.
مِنَّتْ: مرهون احسان بودن.
سدره: درخت سدر (كنايه)، درخت سدرهالمنتهي كه در آسمان هشتم قرار دارد و جبرئيل از آن به بعد مجاز به رفتن نيست و رسول اكرم (ص) از آن گذشته به عرش رسيد.
طوبي: مؤنث طيب به معناي پاكتر و نام درختي است در بهشت كه شاخههاي فراوان و ميوههاي متنوع دارد و هر شاخه آن به سوي غرفهيي از غرفههاي بهشت كشيده شده است.
دولت: امكانات، ثروت، مال، نيكبختي و رفاهيت.
باغ جنان: باغ بهشت.
پنج روزي كه: فرصت كوتاهي كه، اشاره به پنج روز فرجه سلطنت ميرنورزي از نهم تاسيزدهم فروردين.
زمان اينهمه نيست: زمان زياد طولاني نيست.
بحر فنا: درياي نيستي.
زلب تا به دهان اينهمه نيست: فاصله ميان لب و دهان چندان زياد نيست، فاصله بين مرگ و زندگي چندان زياد نيست.
غيرت: رشك، حسد، حميت.
زنهار: آگاهباش، برحذر باش، هشدار.
صومعه: جايگاه عبادت راهبان در بالاي كوه، كنايه از عبادتگاه اهل توحيد.
ديرمغان: جايگاه عبادت مجوسان كنايه از عبادتگاه اهل كفر.
زار و نزار: پريشان و لاغر.
رقم نيك: اثر و علامت نيك، روش نيك.
رقم سود و زيان: ميزان سود و زيان، حساب سود و زيان.
معاني ابيات غزل (74)
(1) محصول جهان هستي چندان چنگي به دل نميزند شراب بياور كه ساز و برگ اين دنيا (هم) ارزش چنداني ندارد.
(2) الف: غرض از دل و جان شرف صحبت جانان است وگرنه اين دو ارزشي ندارند.
ب: غرض و مقصود ما از صميم قلب مصاحبت معشوق است وگرنه دل وجان خود ارزشي ندارند.
(3) اين همه در راه رسيدن به سايه و نعمتهاي درخت سدره و طوبي كوشش روا مدار كه اگر به دقت بنگري چندان ارزنده نيست.
(4) نيكبختي و رفاه وامكاناتي ارزشمند است كه بدون رنج وبيخون دل خوردن به دست آيد وگرنه با جد و جهد و كوشش فراوان رسيدن به باغ بهشت هم چندان چنگي به دل نميزند.
(5)در اين فرصت كوتاهي كه در دنيا نصيب شده با خوشي و بيخيالي زندگي كن كه اين زمان چندان طولاني نيست.
(6) اي ساقي! ما در كنار درياي نيستي در نوبت ايستادهايم، فرصت را غنيمت شمر (و به ما شراب بده) كه فاصله ميان زندگي و مرگ مانند فاصله بين لب و دهن چندان زياد نيست.
(7) اي زاهد غرور تو سبب برافروختن آتش غيرت محبوب يكتا و راندن تو از درگاه ميشود و بدانكه بين عبادتگاه مسلمين تا پرستشگاه كفار فاصله چنداني نيست.
(8) دردمندي من كه از دست روزگار چنين فرسوده و لاغر و پريشانحالم احتياج به اينهمه شرح و بسط ندارد.
(9) نام و شهرت حافظ در ميان مردم به نيكي رقم رفته اما در پيش چشم ما رندان، چندان تفاوتي بين شهرت نيك و بد و رقم سود و زيان نيست.
شرح ابيات غزل (74)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
صورت ظاهر اين غزل شرح طرز فكر و برداشت شاعر از نحوه زندگي و صرف فرجه حياتگذر است و مجملي است از بينش و برداشت او از دستورات عبادي شريعت و حالت محض وايمان وتواضع واقعي او نسبت به آفريدگار:
بيت اول: نظر شاعر به بيارزشي جهان مادي.
بيت دوم: غرض نهايي از حيات، كه سالك عارف بايد جهت وصل جانان از جان بگذرد.
بيت سوم: تنقيد از شيوه عمل متعبدان قشري كه عبادت را براي رفتن به بهشت انجام ميدهند.
بيت چهارم: عقيده به اشراق و تفكر درباره مبداء و نزديك شدن به معبود بدون تحمل عبادات شاق.
بيت پنجم: گريز از مشقات تهيه سازو برگ زندگي پنج روزه عاريتي و زيست با طمأنينه وارامش خيال.
بيت ششم: قدر وقت دانستن و در كمال استغنا و خوشي وبيخيالي زيستن.
بيت هفتم: به خود مغرور نبودن و تسليم محض مقدرات شدن و تنفيد از عباداتي كه به طمع اجر و مزد انجام ميشود.
و بالاخره در بيت هشتم يا ماقبل آخر آنجا كه هميشه حافظ خواستههاي خود را در لباس ايما و اشاره مطرح ميكند گوشهيي از وضع بد و پريشانحالي خود را در پوشش كنايه بازگو و در بيت مقطع، خود را چنانكه هست مينماياند.
اين غزل به ظن قوي در زمان شاه شجاع سروده شده و به دليل مفاد بيت هشتم گوشه چشمي به عنايت او دارد.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی