غزلیات حافظحافظ
غزل ۴۶۶- این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی | وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی |
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم | در کنج خراباتی افتاده خراب اولی |
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی | هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی |
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت | این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی |
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست | در سر هوس ساقی در دست شراب اولی |
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری | چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی |
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی | رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی |
معاني لغات غزل (466)
خرقه: جامه صوفيان و بر دو نوع است: خرقهيي كه سالك را در مرحله اول بپوشانند تا از معاصي بازماند و به خرقه تشبّه موسوم است و ديگر خرقه يي كه مشايخ صوفيه بعد از تربيت تمام سالك را مي پوشانند و آن خرقه ارادت است و چنين گويند كه فلاني از دست فلان شيخ خرقه گرفت (در جستجوي حافظ به نقل از كشاف، 444).
رَهن: گِرو.
اولي: بهتر، سزاوارتر (فعل تفضيلي).
دفتر بي معني: كنايه از دفتر دانش و كتب درسي طلاب مدرسه.
كنج خرابات: گوشه ميخانه و جايگاه فسق.
مصلحت انديشي: راه و روش احتياط و آينده نگري و خير و صلاح خويش جستن.
با چنگ و رباب: به چنگ و رُباب.
زين دست: از اينگونه.
بي سر و پا: بي شخصيت و فرومايه و پست و در اينجا كنايه از بي نظمي و نابساماني است.
تاب: رنج.
تاب كشم: رنج كشم.
بتاب: (به تاب) تابدار، پر پيچ و تاب.
معاني ابيات غزل (466)
(1) اين دلقي كه من دارم چه بهتر كه در گرو شراب باشد و اين دفتري كه نوشته هاي آن بي معناست همان بهتر كه در شراب ناب غرق شود.
(2) از آنجا كه عمر را (در گذشته) تباه كرده ام، (در حال حاضر) هرچند نگريستم، دريافتم كه بهتر است ازين پس در گوشه ميكدهيي مست و خراب، اُفتاده باشم.
(3) نظر به اينكه در فكر سود و صلاح خود بودن دور از راه و روش درويشي است چه بهتر كه سينه، آتشكده عشق و ديده، مالامال اشك باشد.
(4) من وضع و حال زاهد و آنچه در دل او مي گذرد را هرگز با مردمان در ميان نخواهم گذاشت و اگر قرار باشد بازگو كنم چه بهتر كه در گوش چنگ و رباب گفته شود.
(5) تا حال روزگار چنين درهم و بي سر و سامان است همان بهتر كه در سر، هواي ديدار ساقي و در دست ساغر شراب بوده باشد.
(6) از دليري چون تو دل برنمي كنم. آري چون بايد رنج بكشم چه بهتر كه از دست زلف پر پيچ و تاب تو باشد.
(7) حافظ! چون پير و ناتوان شدي از ميخانه كناره بگير بهتر آنست كه رندي و هوسبازي، دلمشغولي ايام جواني باشد.
شرح ابيات غزل (466)
وزن غزل: مفعول مفاعيلن مفعول مفاعيلن
بحر غزل: هزج مثمّن اخرب
٭
همانطور كه حافظ در بيت مقطع اين غزل اشاره كرده است، اين غزل در ايام پيري يعني در عهد سلطنت شاه زين العابدين سروده شده و شاعر در بيت پنجم اين غزل نيز به بي سر و ساماني اوضاع ملك و كشور در اين زمان اشاره كرده است.
از حلاجي معاني ظاهري ابيات اين غزل مي توان به دقت نظر و باريك بيني حافظ عارف پي برد. شاعر در دو بيت اول غزل چنين مي نماياند كه در فكر مصلحت انديشي خود بوده و آن راه و روشي كه اولي ست برميگزيند اما بلافاصله ذهن وقاد او متوجه اين نكته مي شود كه (مصلحت انديشي، دور است ز درويشي) بنابراين در بيت سوم درصدد چاره جويي برآمده و مي فرمايد: در اين موقعيت هم: (هم سينه پر آتش به هم ديده پر آب اولي) و خلق اين مضمون صرفاً به منظور اين است كه صوفيان عارف او را راحت طلب به حساب نياورند.
نكته يي كه در بيت چهارم مستتر و بعضاً سبب سوء تفاهم مي شود اين است كه حافظ در اين بيت مي گويد من هرگز وضع و حال ظاهري زاهد و آنچه در دل او مي گذرد را براي كسي فاش نمي كنم و نمي گويم كه چقدر وضع ظاهر و باطن آن متشرعين رياكار با هم فرق دارد و اگر هم زماني بخواهم عقده دل را گشوده و حرفي بزنم (عملاً) در گوش چنگ و رباب خواهم گفت! و بعضي از شارحان محترم آن را چنين معنا نموده كه در موقع بازگويي به همراه نواي چنگ و عود بازگو مي كنم تا همگان بهتر بشنوند و اين برداشتي است كه نه تنها به معناي شعر در دو مصراع حالت ضد و نقيض مي دهد بلكه از لطف كلام نيز مي كاهد و در مصراع دوم اين بيت: (با) معناي (به) را افاده مي كند و همين موضوع باعث برداشت غلط بعضي از شارحان محترم شده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی