غزلیات حافظحافظ

غزل ۲۸۶- دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوشو از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبعسخت می‌گردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلکزهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جامنی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنویگوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخورگفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنیدزان که آن جا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیستیا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کردآصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش

 

غزل ۲۸۶

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. معانی لغات غزل (286)

    دوش : شب پیش .

    پنهان : محرمانه .

    تیزهوش : هوشمند .

    مـی فروش : پیر می فروش، کنایه از شخصیتی کاردان و تیزهوش و نصیحت گوی با تجربه .

    از روی طبع : از روی طبیعت، بالطّبع، از روی سرشت خود.

    سخت کوش : سخت گیر، غصه خور و دقیق و خود خور در امور .

    در داد : بخشید، عطا کرد .

    فروغ : پرتو .

    زُهره : ستاره ناهید، ساز زن فلک .

    نوش : گوارا باد .

    گر توانی داشت هوش : اگر بتوانی هشیار باشی .

    گرت زخمی رسد : اگر به تو آسیب و ضربه یی رسد.

    خروش : داد و فریاد وفغان .

    پرده : حجاب، پرده غیب، عالم غیب، آهنگ، نوای موسیقی .

    حریم عشق : در آستانه عشق، در حضور پیر و مراد .

    بساط : فرش، گسترده، کنایه از مجلس و پیشگاه مراد .

    خود فروشی : فضل فروشی، خود نمایی .

    شرط : قرار، رسم و رویه، مرسوم .

    فهم کرد : دریافت، متوجه نکته شد، درک کرد .

    آصف صاحبقران : آصف زمان و وزیر شاه صاحبقران و خوش طالع کنایه از تورانشاه .

    معانی ابیات غزل (286)

    1) دیشب، مـی فروش، این کاردانِ هوشمند، محرمانه با من سخنی گفت که سزاوار نیست آن راز را از شما پوشیده نگاه داشت .

    2) گفت کارها را بر خود آسان بگیر زیرا دنیا به حکم سرنوشت خود بر خودخورهای غصه خور سختگیری می کند .

    3) آن گاه جام شرابی به من بخشید که از پرتوِ آن، ستاره ناهید در آسمان با پای کوبی و در حالی که بربط می نواخت گفت : گوارا باد .

    4) ای پسر پند بشنو و برای این دنیا غم و غصه مخور و بدان، که مطلبی مانند گوهر گرانبها با تو در میان نهادم، اگر بتوانی هشیارانه به آن پی ببری و بفهمی!

    5) لب خود را به مانند پیاله، با دلی پر از خون، خندان نگاهدار نه این که اگر ضربه یی به تو رسید همانند چنگ، به جوش وخروش بیفتی.

    6) تا آشنا به رموز عشق نباشی از پرده غیب آهنگ رازی به گوش تو نمی رسد، زیرا گوش نامحرم نمی تواند جایگاه پیام جبرئیل باشد .

    7) در حضور پیر و مراد نمی توان از هر دری سخنی گفت. زیرا آنجا جایی است که باید سراپا چشم و گوش بود .

    8) در پیشگاه حکیمان نکته سنجان خود نمایی و فضل فروشی خلاف رسم ادب است. یا آگاهانه سخن بگو یا خاموشی گزین .

    9) ساقی، به شادی اینکه وزیر شاه صاحبقرانی که بخشنده گناهان و پوشندهِ کاستی های بندگان است کنایه های رندانه حافظ را دریافته و به آن نکته ها پی برد، جامی شراب عطا کن .

    شرح ابیات غزل(286)

    وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

    بحر غزل : رمل مثمّن مقصور

    *

    کمال خجند : یار گندمگون من، گو روی خرمن سوز پوش

    ورنه خواهد سوخت خرمن هر که را عقل است و هوش

    *

    این، غزلی است حاوی اندرزهای حکیمانه که دلیل بر مجرّب بودن گوینده آن دارد. در این غزل شش نکته گوشزد شده که می تواند به عنوان شش مشخصه برای یک فرد موفّق به حساب آید :

    1- سهل گرفتن امور دنیایی. به این دلیل که مشکلی که امروز به نظر یک فرد بی تجربه عجول مشکل لاینحل به حساب می آید، با گذشت زمان، فردا دیگر آنچنان مشکل لاینحل جلوه نخواهد کرد . به عبارت دیگر عامل زمان خود سبب سایش حجم مشکلات شده آن ها را کوچک و برطرف می سازد .

    2- عمیق بودن به نحوی که مشکلات موجود در وضع ظاهر و اخلاق و رفتار یک فرد، اثری به جا ننهاده و موجب آشکار شدن آن ها نشود . پرتاب یک سنگ در دریای عمیق موجی به وجود نمی آورد اما همان سنگ در یک آب نمای سطحی سبب متلاطم شدن آب آن خواهد شد بنابراین عمق روح عامل موفقیت است .

    3- واجد شرایط بودن و داشتن آمادگی برای دریافت رموز و نکته های ظریف عرفانی و بهره برداری از تجارب جور واجور دیگران و تقویت این ویژگی در خویشتن به کمک هوش .

    4- تلف نکردن عمر در راه کسب مال و جاه دنیا زیرا به حکم عقل و منطق انسان باید بداند که چه چیز را در راه چه چیز از دست می دهد یعنی صرف عمر که موهبتی است و فقط یک بار به انسان می دهند در راه مال و جاه دنیا که موقتی است کاری است بس نابخردانه .

    5- برای اینکه انسان از اندرز بزرگان و مشایخ قوم هرچه بیشتر بهره برداری کند بایستی از برداشت های ذهنی قبلی خود چشم پوشیده و با تمام وجود چشم و گوش باشد تا نکات دقیق را دریابد.

    6- اظهار فضل و خودنمایی به منظور اثبات شخصیت خویشتن از جهل و غرور سرچشمه می گیرد. خاموشی در پیشگاه نکته دانان رمز موفقیت است و اگر سخنی گفته می شود بایستی کاملاً به صحّت آن اطمینان باشد .

    اما آیا منظور حافظ از سرودن این غزل، صرفاً بازگو کردن این شش اندرز بوده است؟ و آیا در زیر پوشش ظاهری این اندرزها منظور دیگری وجود ندارد؟

    با توجه به مفاد بیت مقطع این غزل ما متوجه این نکته می شویم که حافظ از اینکه وزیر شاه صاحبقران جرم بخش عیب پوش متوجه منظور او شده است خوشحال است حال باید دید این وزیر کیست و چه ایهامی در این ابیات وجود دارد؟

    محمد بن علی خواجه قوام الدّین صاحب عیار معلم دوره جوانی شاه شجاع و وزیر او به هنگام به سلطنت در سال 760 هجری یکی از شخصیت های دورۀ آل مظفّر است که آن طور که باید و شاید مشخصات اخلاقی او کاملاً حلاجی نشده است و ما می دانیم با قدرت وسیعی که در زمان صدارت داشته و پاره یی از اتفاقات که در آن زمان به وقوع پیوسته سوءظن شاه شجاع نسبت به او به آن درجه رسیده که حکم قتل و مُثله کردن پیکر او صادر شده است و این غزل هشداری است به این وزیر. وزیری که در اختلافات بین شاه شجاع و برادران و نیرنگ های پشت پرده آن ها کاملاً وارد و متهوّرانه اقداماتی را انجام می داده است.

    ما از جزئیات نحوه عمل این وزیر در این بازی های سیاسی اطلاعی نداریم و نمی توانیم از بیانات حافظ نکته های مناسبی در این باره بیابیم. قدر مسلُم آن است که صاحب عیار مردی متهوّر بوده و به پشت گرمی این که او معلم و مربی شاه در ایام جوانی او بوده همان تسلّط را در اوایل سلطنت شاه شجاع به او داشته که امیر کبیر نسبت به ناصرالدین شاه داشت و ما می دانیم مخالفین و رقیبان، در هر عصر و زمان منتظر فرصتند تا یک وزیر موفق را از چشم مافوق بیندازند .

    احتمال داده می شود که صاحب عیار در حضور شاه شجاع چندان به نظریّات او اعتنا نداشته و از نظریّات خود دفاع می کرده و انگیزه این کار را پیشبرد امور سیاسی و دنیوی قلمداد می کرده و حافظ که رندی باهوش و عارفی زرنگ و دست اندرکار امور اجرایی دربار شاه شجاع است متوجه این تهوّر خطرناک وزیر شده و او را از تندروی برحذر می دارد کاری که به نتیجه نرسیده و برای وزیر سرانجام شومی داشته است .
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا