غزلیات حافظحافظ
غزل ۲۵۲- گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر | بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر |
خرم آن روز که با دیده گریان بروم | تا زنم آب در میکده یک بار دگر |
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی | تا برم گوهر خود را به خریدار دگر |
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت | حاش لله که روم من ز پی یار دگر |
گر مساعد شودم دایره چرخ کبود | هم به دست آورمش باز به پرگار دگر |
عافیت میطلبد خاطرم ار بگذارند | غمزه شوخش و آن طره طرار دگر |
راز سربسته ما بین که به دستان گفتند | هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر |
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت | کندم قصد دل ریش به آزار دگر |
بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست | غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر |
با سلام و احترام
کاری است سترگ. دست شما درد نکند.
می شود اعراب هم وارد کرد؟ هر چند فایل های صوتی تا حدودی چاره ساز است. آیا می شود تفسیر و شرح اشعار را هم کنار آنها آورد. آیا می شود چیزی چون اصطلاحنامه افزود، یا فایلها در محیط “ورد” وارد شده و جستجو پذیر باشد و خلاصه طوری شود که وقف روی هر کلمه معنای آن را نشان دهد. هرچه نباشد ما هموطن حافظیم و نباید در این امور دیگران بر ما پیشی گیرند! می شود مثل سایت لغت نامه دهخدا و ویکی پدیا امکان افزودن مستقیم دیدگاهها فراهم شود؟
یکی یکی به خواست پروردگار و همت پاکان!
با سلام دست شما درد نكند خداوند شما را با حضرت حافظ مهشور كند انشا الله ؛من همه روزه براي روان خواني از سايت شما استفاده ميكنم اما هر از گاهي شر كت مخابرات ما را از اين فيض محروم ميكند همين امروز فايل صوتي را بسته بودند كه قادر به شنيدن صداي گرم اقاي موسوي گرمارودي نبوديم اين مسولين در شركت مخابرات فكر نميكنند با اين كار خود چه لطمه اي به فرهنگ اين مملكت وارد ميشود ؟
معانی لغات غزل (252)
رِندان:جمع رند،منکر که انکار او از زیرکی باشد نه از جهل و حماقت و آنکه کار خود ، فراست کند و آنکه ظاهر خود را در ملامت نماید و در باطن آراسته باشد و کسی که بر هیچ قید مقید نباشد بجز الله و از شیخی و مریدی بیزار باشد. ( كشّاف )
تازنم آب در میکده:تا در میکده را آب پاشی و شست وشو و تمیز کنم.
معرفت:شناسایی، و در اصطلاح صوفیه:1) ادراک مطلق است اعم از تصور و تصدیق که تصور تنها را معرفت نامند و تصدیقرا كه علم . 2) ادارك بسيط است اعمّ از تصوّر و تصديق و بنابراین تعریف، ادراک کلّی را علم گویند. معرفت یا شهودی است که همان صدیقان است یا کشفی که در آن تمامت شکوک و ابهامات از پیش سالک حق بر خیزد. ( فرهنگ عرفانی دکتر سجادی) . ومنظور شاعر از به کار بردن این کلمه در این بیت و غزل همان شناسایی و قدر شناسی و قائل شدن ارزش برای خاصان و عارفان است که شاعر در غربت ، اهالی یزد را فاقد آن می داند .
حاش لله(شبه جمله) پناه بر خدا، دور باد از من ، حاشاکه.
دایره چرخ کبود: گردش این آسمان نیلوفری.
پرگار: مکر وحیله ، تدبیروافسون( در اینجا این معنا را افاده می کند).
عافیت: . سلامت ، صحت.
خاطر: دل ، قلب.
غمزه شوخ: کرشمه گستاخ ، ناز و ادای دلربا.
طره طرار: زلف راهزن.
دگر: دیگربار، بار دیگر.
دستان: ترانه ،نغمه ، آواز ، سرود.
دف: دایره ، اَرَبانه.
قصد: آهنگ
.دریش: زخم ، مجروح .
باز گویم: دوباره به خود می گویم. .
واقعه: حادثه ، رویداد.
غرقه گشتند:غرق شدند.
غرقه گشتند در این بادیه: در این صحرای بی آبو علف زیر شن دفن شدند.
معانی ابیات غزل (252)
(1) اگر عمری باقی باشد بار دیگر خود را به میخانه ( شیراز ) می رسانم و غیر از خدمت به آزادگان زیرک کار دیگری نخواهم کرد.(2) خوشا آنروزی که با دیده گریان ( از یزد ) بروم تا یکبار دیگر با اشکچشم خود در میکده را آب پاشی کنم. (3) در این گروه مردم ( یزد) دانش وشناختی نیست . برای خاطرخدا اسبابی فراهم کنید تا گوهر هنر خود را نزد خریدار دیگری ببرم . (4) اگر محبوب رفت و حق دوستی گذشته را مراعات نکرد از من دور باد که به دنبال محبوب دیگری بروم.
(5) اگر گردش این آسمان نیلوفری با من همراهی کند باز هم با نقشه وتدبیر دیگری اورا به دست خواهم آورد!
(6) دلم خواستار ایمنی و آسودگی است اگر ناز و غمزه کستاخانه و زلف راهزن دلربایش بگذراند.
(7) راز نهان و پوشیده ما را ببین که هر چند یکبار بر سر بازاری با ساز و آواز بر ملا کردند.
(8) پیوسته اوقات از درد می نالم زیرا این چرخ هر ساعت به یك نحوی در صدد آزردن دل مجروح من است…. (9) دوباره به خود می گویم که حافظ در این واقعه سخت، تنها نیست و در این صحرای بی آب و علف ( یزد) چه بسیار کسان دیگر که زیر شنهای روان آن مدفون شدند.
شرح ابیات غزل (252)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل : رمل مثمن مخبون محذوف
*
سعدی : ( با قافیه دیگر )
هر شب اندیشه کنم ورای دگر که من از دست تو فردا بروم جای دگر
عبید زاکانی( با قافیه دیگر ):
می پزد باز سرم بیهده سودای دگر (( که من ازدست تو فردا بروم جای دگر))
*
این غزل در فرجه تبعید 2 ساله یی که حافظ در زندان اسکندر یعنی یزد به سر می برده و در اواخر این ایام سروده شده استو ما به منظور احتراز از اطاله کلام در مبحث ( چرا حافظ به یزد تبعیددشد) از آن سخنی به میان نیاوردیم .
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم از پی جانان بروم
ویا در غزل:
نـماز شام غریبان چه گریه آغازم بـه مویه های غریبانه قصه پردازم
که هر دو غزل رادر ایام سختی و تبعید سروده به ترتیب می فرماید .
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی تادر میکده شادان وغزلخوان بروم
و:
خدای را مددی ای رفیق ره تا من به کوی میکده دیگر علم برافرازم
و اینکه در بیت دوم این غزل می فرماید خوشا به حال روزی که از این شهر با چشم گریان بروم تا در میکده را با اشک چشمآب پاشی کنم. به این دلیلاست که حافظ در بدو ورود به یزد وارد خانقاه شیخ تقی الدین دادا شد و چشمش به کوچه هایی افتاد که تمامی آب وجاروشده وتمیز بود واین برای او تازگی داشت و در غزل :
در سرای مغان رفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
این رويداد را بازگو می کند و این آب و جارو کردن کوچه ها از رسوم زرتشتیان و از قدیم الایام تا به امروز باقی است و هر کدبانوی خانه قبل از آفتاب ، فرجه جلوی منزل خود را آاب و جارو می کند. و اما اینکه در بیت سوم می فرماید:معرفتنيست در این قوم … کاملاً ذیحق بوده و این سخن منصفانه است. مردم دياریزد به سبب بی رحمی طبیعت یعنی کم آبی و طوفانهای شن و هوای نامناسب مجبورند تمام ساعات روز و ماه سال به کار پرداخته و با طبیعت مبارزه کنند ووقتو مجالی برای رفتن به سبزه وصحرایی که ندارند ، ندارند و به گفته حافظ ، این (قوم)، کسی را که حرفه اش صرفاً شاعری باشد به نام آدم بیکاره شناخته و برای او چندان اعتباری قائل نیستند و این ناتوان که عمری را با همشهریان به سر برده ، تا سالیان درازی طبع موزون خود را از آنهاپنهان نگاه می داشت و گرنه با این اظهار نظر مواجه می شدکه كسی که سرو دلش به دنبال شعر وشاعری است نمی تواند یک مختصص آزمایشگاهی و فنی خوبی باشد و بحمدالله ! در این دوره اخیر ، که در اثر تدابیر حکومت! آن پشتکار و فداکاریهای سابق ! از میان رفته ومردم متدرجاً کم کار می شوند! به شعر وادب اظهار تمایل نسبی پیدا کرده اند!
منظور شاعر در بیت چهارم از کلمه یار، همان شاه شجاع است که در بیت پنجم ، شاعر، باطن رند خود را می نمایاند و می گوید : اگر اوضاع مناسب شود دوباره او را با نیرنگ و حیله وتدبیر دیگری با خود موافق خواهم کرد و این طبع رندانه و هوش وفراستشاعر را می رساند.
شاعر در پایان غزل می گوید پیوسته اوقات از بخت بد خود نالانم اما باز با خود می گویم هزاران نفر در این بیابان بی آب و علف یزد ، زیر شنها روان مدفون شدند منهم یکی از آنها! و این موقعیت بد آبادیهای یزد را می رساند که تا این اواخر پیوسته در معرض تهاجم شنهای روان و طوفانهای سهمناک بود و امروزه به سبب مهار شدن بیابانها اثری از آنها موجود نیست .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
نتيجه تفال :
1- ناراحت نباشيد که او ارزش زحمات فراوان جنابعالي را ندانست بطوريکه بد عهدي و پيمان شکني او موجب ناراحتي جنابعالي گرديد به شما مژده مي دهم که او سزاي اين عمل ار مي بيند و حداکثر تا 15 روز ديگر با دلي شکسته به عذر خواهي مي آيد پس به شکرانه اين کار از لطف خداوند سپاسگزاري کنيد و دکتر عطاري کرماني را دعا کندي
2- تلاش و کوشش با سرعت عمل و دقت را همراه سازدي و بدانيد که موقيت همگام جنابعالي خواهد بود آن موضوع که در انديشه شماست عالي است به شرط آنکه مقدمات آن فراهم گردد ولي قول مي دهم حتماًٌ عملي گردد از رژيم پرهيز داشته باشيد که سلامتي شما به خطر افتاده است شغل و خريد تواما انجام مي يابد پيشنهاد او را رد نکنيد
3- سعي کنيد در کارتان صداقت داشته باشيد و شايد همين عدم صداقت در باره آن موضوع موجب عقب افتادن کار شده است اگ رچه جنابعالي هم از کرده خود پشيمان هستيد لازمه آن راراده اي قوي و توکل برخدا و جبران گذشته مي باشد
4- خواجه در بيتها 7-8-9- فرمايد ( دل من خواستار آرامش است اگر ناز و کرشمه گستاخ او و آن گيسوي دلربا مرا رها سارد )( هر لحظه و هر ساعت از درد و بلا مي نالم زيرا روزگار هر ساعت دل مجروح مرا آزار مي دهد و هر لحظه به نوعي رنجم مي دهد ) ( باز مي گويم که حافظ در اين حادثه تنها نمي باشد بلکه در بيابان بي زينهار عشق گروه بي شمار ديگر ي نيز جان سپرده اند ) تفسير کنيد
5- همين هفته به يکي از مشاهد متبرکه برودي و نذر خودرا ادا کندي و با ارده اي قوي دست به کار شويد
6- اگر مي خواهيد ته9متها بي اثر شوند سوره مبارکه ابراهيم از آيه 6-12- را پانزده مرتبه در پانزده شب بخوانيد که گشايش بسيار است .
با سلام
خدمت استاد جلالیان
بسیار سپاس گذارم از اطلاعات مفید و پر ارزش شما در مورد غزلیات حافظ. وقدردان زحمات شما در این راه هستیم و تشکر میکنیم از اینکه همگان را بدون چشم داشتی دعوت به استفاده از مطالب سایت پر ارزشتون میکنید.
شما نشان واقعی دوستدار فرهنگ و ادب ایران زمین هستید.