غزلیات حافظحافظ
غزل ۲۳۳- دست از طلب ندارم تا کام من برآید
دست از طلب ندارم تا کام من برآید | یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر | کز آتش درونم دود از کفن برآید |
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران | بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید |
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش | نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید |
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم | خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید |
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان | هر جا که نام حافظ در انجمن برآید |
بسیار زیبا ست درده خداوند بر شما و انجمنه زیبایتان
واقعاًغزلیات حافظ زیباست بیت سوم این غزل در ذهن من این دو بیت حضرت مولانا را تداعی کرد، که می فرمایند:
بشنو از نی چو حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
در نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
تاثیر پذیری حافظ از مولانا در این غزل کاملا آشکاره بیت سوم به سبک این بیت از مولاناست:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
۱٫من دست از جستجو بر نمی دارم تا به مقصد و آرزویم برسم.در این راه یا به معشوق خواهم رسید یا اینکه می میرم و جان از تن بیرون خواهد رفت.دست از آرزوی درک اسرار عالم معنا بر نمی دارم تا عشق در پی این خواسته و آرزو در دل من عاشق شعله کشد و به کام دلم که همان گشوده شدن روزنه ی معرفت است، برسم.در این راه باید از تن و خواسته های این جهانی چشمپوشی کنم و جان، آزاد از قید و بند با جانان در آمیزد.
۲٫پس از مرگ، گور مرا بشکاف و تماشا کن که چگونه از آتش عشق درونم -که با مرگ جسمم هم فروکش نمی کنند و همیشه در دل عاشقم باقی می ماند -دود از کفنم بر می خیزد.
۳٫ای معشوق و ای محبوب ازلی و ابدی!پرتوی از نور وجودت را در دل عاشقان، متجلی ساز تا همه شیفته و حیران تو گردند و لب به سخن بگشا و در گوش دل عاشقانت خطابی کن تا همه ی آنها فریاد شور و شوق برآورند.(اشاره به آیه ی ۱۷۲ سوره ی اعراف).
۴٫در اشتیاق دیدار معشوق جانم به لب رسیده است و بی تاب و بی قرارم و همیشه نگرانم و در دل، این حسرت را دارم که عمرم برای وصال به معشوق کفایت نکند و هنوز از لبان شیرین او کامی نگرفته، جان بسپارم.
۵٫از حسرت نبوسیدن دهان شیرین یار، بی تاب شدم؛ به راستی آرزوی تهیدستانی چون من از آن دهان کی برآورده می شود؟ در آرزوی عنایت و لطف پروردگار و وصال و درک عالم غیب -که بی عنایت او ممکن نیست -جانم به لب رسید.آرزوی ما درویشان عاشق که در تمنّای وصال و عنایت او هستیم.کی بر آورده می شود؟
۶٫هر جا که اسم حافظ و غزل های شیرین و لطیف در جمع صاحبدلان و عاشقان مطرح می شود، از او به خیر و نیکی یاد می کنند و حاضران هر جه بگویند، ذکر حق است.
منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (۱۳۹۰)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول ..