غزلیات حافظحافظ

غزل ۱۲۵- شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

شاهد آن نیست که مویی و میانی داردبنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولیخوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریابکه به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جانه سواریست که در دست عنانی دارد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردیآری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازیبرده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم رازهر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملافهر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرایهر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروشکلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

 

غزل ۱۲۵

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. نتيجه تفال :
    1- خواجه در بيت 1-4-7- زيبا فرمده است ( آن زيبانمي باشد که مويي مشکين و دلربا و کمري باريک و موقر دارد بلکه دلبسته به مهر رخسار کسي باش که لطيفه اي از زيبايي دارد که غير قابل توصيف است ) ( کمان ابروي تودر تير افکني بر هرکمان افکني برتري دارد ) ( کسي درراه عشق به مبداء هستي بي گمان آگاه راز نشد بلکه هر کسي به اندازه فکر و برداشت خود از عشق و معرفت آگاهي و تصوري دارد )
    2- اگر او متناسب و خوبست جنابعالي نيز از محاسن عديده اي برخوردار مي باشيد که بايد ارزش و اهميت خود رادست کم نگيريد و هزاران نفر خواستار لطف و ملاحت جنابعالي هستند ولي متاسفانه شما اجازه ابراز به آنها نداده ايد پس با انديشه عمل کنيد که زمان بروفق مراد شما مي باشد و بيش از اين خود را زبون او جلوه ندهيد
    3- از اينکه همه را محرم اسرار خود مي دانيد چندان کارخوبي نيم باشد زيرا سخنان شما را خمل برغرور و تکبر مي کنند در حالي که جنابعلي با خلوص نيت سخن مي گويي از زندگي خوبي برخوردار هستيد آن را با مسايل پيش پا افتاده خراب نکنيد
    4- اين نيت با کمي حوصله و دور انديشي و سرعت عمل ودقت کاملاً قابل اجراست و جاي هيچ گونه نگراني نمي باشد مسافر حالش خوبست ولي درکارش گره افتاده که برطرف مي شود بيمار به حال خود م يماند خريد و فروش و تغيير شغل و مکان ضرورتي ندارد ويژگيهاي جنابعالي عبارتند از هنرمند خوشگذران بدبين حساس غير منطقي رفيق باز زندگي کردن با او مشکل است اهل حاشا اهل مسابقه و رقابت دو چهره مخترع دقيق عاشق جمع حسود پرحرف اهل مبالغه .

  2.  ١ -زيبا،كسى نيست كه موى مشكين و كمرى باريك داشته باشد.بنده‌ى چهره‌ى زيباى كسى‌باش كه جاذبه‌اى دارد.[آن،حالت و كيفيتى است غير ظاهرى و به اصطلاح غير فيزيكى كه نمى‌توان‌آن را توصيف كرد.جاذبه و جذابيت معادل نسبتا مناسبى براى آن است.مى‌گويد:اصل زيبايى،جذابيت است.روى و موى و قد و قامت در مرحله‌ى دوم مطرح است.]
     ٢ -گر چه شيوه‌ى حوران و پريان بهشتى بسيار نغز و دل‌پسند است،اما زيبايى واقعى و لطافت‌
    واقعى،همان است كه فلانى از آن برخوردار است.
     ٣ -اى دلبرى كه چون گل خندان شاداب هستى،چشمه‌ى چشم مرا درياب كه به اميد ديدن‌ چهره‌ى زيباى تو آب روانى دارد.[چشم خود را به چشمه‌اى پر آب تشبيه مى‌كند و گل خندان،استعاره‌از دلبر است. يعنى دلبر را به گل خندان-كه شكفته و شاداب است-تشبيه كرده است.]
     ۴ -چه كسى مى‌تواند در زيبايى از تو پيش افتد،در حالى كه خورشيد در برابر چهره‌ى زيباى تو
    عنان اختيار از كف مى‌نهد.[گوى بردن،كنايه از پيش افتادن و برنده شدن-با توجه به بازى چوگان-است.خورشيد را به سوارى مانند كرده كه در ميدان چوگان حسن و زيبايى،عنان از كف مى‌نهد و گوى‌را مى‌بازد.حاصل كلام اين كه تو از خورشيد درخشان‌ترى!]
     ۵ -سخنم،از وقتى كه تو قبولش كردى،آرام‌بخش دل‌ها شد.(زيرا كه سخن من،سخن عشق‌ است و) آرى،آرى سخن عشق نشانى دارد.
     ۶ -خم ابروى تو،مانند كمانى است كه در تيراندازى،كمان از دست همه‌ى كمان داران ربوده‌
    است.[يعنى تو با تير مژگانت حتى دلاوران را هم تسليم خود مى‌كنى.]
     ٧ -به يقين هيچ كس در راه عشق محرم راز نشده است.هر كسى به نسبت فكر خود،در اين باره‌
    تصورى دارد.
    8-در برابر خرابات نشينان،از كشف و كرامت‌هاى خود لاف مزن؛زيرا كه هر سخن وقتى و هر
    نكته مكانى دارد.[يعنى از كرامت سخن گفتن در برابر ما كه خود عارف و اهل كرامتيم،از جانب تو كه‌مدعى كرامتى،سخن بى‌جايى است.]
     ٩ -پرنده‌ى زيرك در چمن آن بهار كه گذراست و به دنبالش خزان از راه مى‌رسد،لانه نمى‌زند و
    اقامت نمى‌كند.[مقصود اين است كه انسان زيرك به دنياى گذرا دل نمى‌بندد زيرا آن چه نپايد،دلبستگى را نشايد!]
    10-به مدعى بگوييد:چيستان گويى و نكته پرانى خود را به رخ حافظ مكش!زيرا كه قلم ما نيز از
    زبان و بيان قوى برخوردار است.
    ****
    دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا