غزلیات حافظحافظ
غزل ۲۳۰- اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید | که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید |
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق | من آن کنم که خداوندگار فرماید |
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم | گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید |
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید | که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید |
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت | چه حاجت است که مشاطهات بیاراید |
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش | کنون بجز دل خوش هیچ در نمیباید |
جمیلهایست عروس جهان ولی هش دار | که این مخدره در عقد کس نمیآید |
به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر | به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید |
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند | که بوسه تو رخ ماه را بیالاید |
در نیم بیت اول شاید با لحن ممکن است خوانده شده است. آیا نباید چنان خوانده شود که معنی شایسته است را بدهد.
برادر عزیز … با درود … چرا شعر حافظ را خراب می کنید …!؟ مگر مجبور هستید به کاری که در آن آگاهی و مهارت ندارید وارد می شوید …!؟ واژۀ “شاید” در مصرع اول به معنی “شایسته است” می باشد … و جنابعالی به خطا در معنی “اما” و “اگر” قرائت فرموده اید … !!! نکنید این کار را عزیزِ من ….
نتيجه تفال :
1- خواجه دربيت آخر به جنابعالي مي گويد : ( من که از محبوب بوسه خواستم با خنده گفت : اي حافظ براي خاطر خدا روا مدار که بوسه تو روي ماه را آلوده کند ) تو خود حديث مفصل بخوان از اين معني
2- آينده جنابعالي چنان درخشان و شادي آفرين است که همه را مات و مبهوت خواهد کرد و جنابعالي به مقصود خود خواهي رسيد فرزندم : تفال جنابعالي بسيار خوب است زماني که به هدف خود رسيدي خدا را شکر کن ودست از غرور بردار و خويش را آماده مبارزه و اقدامت مهمتري بکن زيرا طالع جنابعالي دربرج حوت اسفند مي باشد و موفقيت همگام شماست به شرط آنکه برخدا توکل کني همين هفته به يکي ا ز مشاهد متبرکه برو و دعا کن که گشايش حاصل مي شود
3- جايي براي نگراني وجود ندارد شاهد موفقيت درچند قدمي شماست با قدري تلاش وقت شناسي و دقت به آن دست مي يابي
4- ويژگيهاي اخلاقي شما عبارتند از جدي دانا ناقلا انتقامجو شيرين بيان خودخواه سياستمدار مودب پشتکار دار مدير دقيق ثروتمند با سليقه مقبول عاشق مالکيت منطقي رفيق دوست زود رنج اما دست شما نمک نداردو ارزش واقعي شما را نمي شناسند اگر درست بوداين پدر با تجربه را دعا کنيد ودرحفظ اين کتاب بکوشيد
5- مسافرت ارتوصيه ميکنم ازدواج عملي مي شود ولي طلاق صورت نمي گيرد خريد و فروش هردو سودآور است تغيير شغل عملي مي گردد موفقيتي کامل نصيب خانواده مشام ي وشد
6- اگر دراين معامله شما يا همسر يا پدرتان سود نبرده نگران نباشيد به زودي منافع زيادي نصيب شما مي شود و سفر زيارتي و سياحت يدر پيش است
معاني لغات (230)
باده مشكين: شراب مشك بو ومعطر .
دلم كَشَد: ميل دلم بكشد.
شايد: شايسته است ، خوب است .
خدواندگار : صاحب ، مالك، خداي متعال .
فيض كرامت: فيض كرم الهي ، بهره رساني ، كرم خداوندي .
خلق كريم:خلق و خوي بزرگوار ،خوي نيك كريم خداوندي.
حلقه ذكر : دايره وانجمن براي ذكر ودعا .
زلف يار: در اصطلاح صوفيه انبوهي براي ذكر ودعا .
زلف يار : در اصطلاح صوفيه انبوهي و ايهام اسرار خلقت.
حجله: اطاق آراسته و زينت كرده براي عروس و داماد .
حجله بخت: ( اضافه تشبيهي ) حجره بخت و اقبال .
مَشّاطه : آرايشگر.
بيارايد: آرايش كند.
در بايستن: ضرور بودن ، سزاوار بودن ، لازم بودن .
در نمي يابد: ضرور نيست ، لازم نيست.
جميله: زن زيبا روي .
مُخَدَّره: در پرده پوشيده شده ، مستور ه، پرده نشين.
لابه : اظهار نياز توأم با التماس ، تضرع و چاپلوسي .
يك شِكَر:بوسه .
بيالايد: آلوده كند.
معاني لغات غزل(230)
(1) اگر ميل دلم به سوي شراب خوشبو كشيده مي شود ، شايسته است . چرا كه از زهد ريايي و دروغين بوي خير به مشام نمي رسد.
(2) اگر تمام مردم دنيا من را ا عشق ورزي منع كنند ، من همان كار را خواهم كرد كه خداوند فرموده است . (3) از اينكه كرم الهي تورا بهره مند كند نوميد مباش زيرا خُلقِ كريمانه محبوب از گناهان در مي گذرد و عاشقان را مي بخشايد. (4)از آن سبب دل در انجمن ذكر و اوراد براي دعا كردن جاي گرفته كه (شايد ) حلقه يي از سر زلف يار را بگشايد ( رمزي از رموز خلقت را در يابد .
(5)تو كه زيبايي خدا داده و حجله بخت آراسته داري ، چه نيازي است كه آرايشگر به آرايش تو بپردازد .
(6) اكنون كه چمن با صفا وهوا دل آرا و شراب خالص و ناب است ، براي بهره برداري ، هيچ چيز ديگر غير از دل خوش لازم نيست.
(7) دنيا به مانند عروس زيبايي است اما اين را بدان كه اي پرده نشين دلربا به عقد همسري كسي در نمي آيد .
(8) به التماس و زاري به او گفتم ، اي ماهرو به تو چه زياني ميرسد اگر خسته دلي با يك بوسه توآرامش يابد ؟
(9) باخنده پاسخ داد كه حافظ ، از براي خاطر خدا راضي مشو كه بوسه تو چهره ما را آلوده كند
شرح ابيات غزل (230)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم
*
عـبـيد زاكاني :گَـرَم عـنايت او بـه در روي بـگــشايد هـزار دولـتـم از غـيـب روي نـمـايد
*
سـعـدي : بــه حسـن دلـبرمن هيـچ در نـمـي بـايدجز اين دقيقه كه با دوستان نمي بايد
*
ســعدي : مـرو بـه خـواب كـه خـوابـت ز چشم بِربايد گـرت مـشاهده خويش در خيال آيد
*
سلمان ساوجي : مـرا از آيـنه سـخـت روي ، سـخت آيد كـه در بـرابـر روي تـو روي بـنـمـايـد
*
كمال خجندي: جهان به خوابو دمي چشم من نياسايد چـو دل به جاي نباشد چگونه خواب آيد
*
چنين به نظر مي رسد كه اين غزل ، با رگه هاي عرفاني و ايهام باطني ، كه در كمال پختگي سروده شده مربوط به سالهاي آخر غز لسرايي شاعر باشد و آنچه مفاد و ايهامات ابيات بر مي آيد حكايت از اوضاع و احوال آرام و مساعد مي دهد و لذا احتمال داده مي شود كه در زمان شاه منصور سروده باشد.
شروع غزل با مشي عرفاني و عقيده باطني حافظكاملاً هماهنگي دارد. به اين معنا كه اين شاعر متفكر و روشنفكر در تمام طول عمر خود براي عقيده كه راه زهد ريايي راه رسيدن به مقصود نيست پاي استقامت فشرده است . شاعر دربيت دوم مي فرمايد اگر خلق خدا من را از راه عشق بازدارند من بدان اعتنايي نكرده من بدان اعتنايي نكر ده و به همان راهي مي روم كه در روز ازل خداوند خالق مرا براي آن آفريد و اين بار سنگين عشق را بر دوش من نهاد و اين اشاره يي است به آيه 72 سوره احزاب (اِنا عَرَضنَا الاَمانَهَ عَلَي السَّمواتِ وَالارضِ وَ الجِبالِ فَاَبَينَ اَن يَحمِلنَها وَ اَشفقَنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الِانسانُ اِنَّه كانَ ظَلوماً جَهُولاً ) 72 به درستي كه ما عرضه كرديم امانت را بر آسمانها وزمين و كوهها پس اِبا نمودند كه بردارند آن را ترسيدند از آن و انسان آن را برداشت . به درستي كه او در حق خود ستمكار و بي اطلاع است . آنگاه با ديد وسيع به كرامت قادر متعال نگريسته و مي گويد اگر من در حلقه ذكر عارفان شركت كردم و راه عرفان را برگزيدم تمام مقصود من اين است كه مشكلي از مسئله خلقت و رمز آن را دريابيم .
ابيات پنجم و ششم باز گو كننده وصف شاه منصور و اوضاع و احوال زمان حكومت اوست و شاعر در بيت هفتم نصيحتي عالمانه به او مي كند . به او هشدار مي دهد كه اين دنيا و حكومت چند روزه آن براي هميشه پايدار و مستقر نيست ودست به دست مي شود . شاعر در بيت ماقبل آخر غزل كه هميشه خواسته باطني خود را بيان مي كند. اشاره غير مستقيمي به بذل و بخشش در حق خود را دارد. در پايان ، مضمون بيت ششم را حافظ از نظامي در شرفنامه گرفته كه مي گويد :
هوا معتدل بوستان دلكش است هواي دل دوستان زان خوش است
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی