غزلیاتسعدی

غزل ۴

غافلند از زندگی مستان خواب

زندگانی چیست مستی از شراب

تا نپنداری شرابی گفتمت

خانه آبادان و عقل از وی خراب

از شراب شوق جانان مست شو

کانچه عقلت می‌برد شرست و آب

قرب خواهی گردن از طاعت مپیچ

جامگی خواهی سر از خدمت متاب

خفته در وادی و رفته کاروان

ترسمش منزل نبیند جز به خواب

تا نپاشی تخم طاعت، دخل عیش

برنگیری، رنج بین و گنج یاب

چشمهٔ حیوان به تاریکی درست

لؤلؤ اندر بحر و گنج اندر خراب

هر که دایم حلقه بر سندان زند

ناگهش روزی بباشد فتح باب

رفت باید تا به کام دل رسند

شب نشستن تا برآید آفتاب

سعدیا گر مزد خواهی بی‌عمل

تشنه خسبد کاروانی در سراب

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا