غزلیات سعدیسعدی

غزل ۲۷۵

نگفتم روزه بسیاری نپاید

ریاضت بگذرد سختی سر آید

پس از دشواری آسانیست ناچار

ولیکن آدمی را صبر باید

رخ از ما تا به کی پنهان کند عید

هلال آنک به ابرو می‌نماید

سرابستان در این موسم چه بندی

درش بگشای تا دل برگشاید

غلامان را بگو تا عود سوزند

کنیزک را بگو تا مشک ساید

که پندارم نگار سروبالا

در این دم تهنیت گویان درآید

سواران حلقه بربودند و آن شوخ

هنوز از حلقه‌ها دل می‌رباید

چو یار اندر حدیث آید به مجلس

مغنی را بگو تا کم سراید

که شعر اندر چنین مجلس نگنجد

بلی گر گفته سعدیست شاید

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا