مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۱۵۰ – جواب گفتن امیر مر آن شفیعان را و همسایگان زاهد را کی گستاخی چرا کرد و سبوی ما را چرا شکست من درین باب شفاعت قبول نخواهم کرد کی سوگند خورده‌ام کی سزای او را بدهم

میر گفت او کیست کو سنگی زند

بر سبوی ما سبو را بشکند

چون گذر سازد ز کویم شیر نر

ترس ترسان بگذرد با صد حذر

بندهٔ ما را چرا آزرد دل

کرد ما را پیش مهمانان خجل

شربتی که به ز خون اوست ریخت

این زمان هم‌چون زنان از ما گریخت

لیک جان از دست من او کی برد

گیر هم‌چون مرغ بالا بر پرد

تیر قهر خویش بر پرش زنم

پر و بال مردریگش بر کنم

گر رود در سنگ سخت از کوششم

از دل سنگش کنون بیرون کشم

من برانم بر تن او ضربتی

که بود قوادکان را عبرتی

با همه سالوس با ما نیز هم

داد او و صد چو او این دم دهم

خشم خون‌خوارش شده بد سرکشی

از دهانش می بر آمد آتشی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا