مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۲۱۰ – تفسیر آیت واجلب علیهم بخیلک و رجلک

تو چو عزم دین کنی با اجتهاد

دیو بانگت بر زند اندر نهاد

که مرو زان سو بیندیش ای غوی

که اسیر رنج و درویشی شوی

بی‌نوا گردی ز یاران وابری

خوار گردی و پشیمانی خوری

تو ز بیم بانگ آن دیو لعین

وا گریزی در ضلالت از یقین

که هلا فردا و پس فردا مراست

راه دین پویم که مهلت پیش ماست

مرگ بینی باز کو از چپ و راست

می‌کشد همسایه را تا بانگ خاست

باز عزم دین کنی از بیم جان

مرد سازی خویشتن را یک زمان

پس سلح بر بندی از علم و حکم

که من از خوفی نیارم پای کم

باز بانگی بر زند بر تو ز مکر

که بترس و باز گرد از تیغ فقر

باز بگریزی ز راه روشنی

آن سلاح علم و فن را بفکنی

سالها او را به بانگی بنده‌ای

در چنین ظلمت نمد افکنده‌ای

هیبت بانگ شیاطین خلق را

بند کردست و گرفته حلق را

تا چنان نومید شد جانشان ز نور

که روان کافران ز اهل قبور

این شکوه بانگ آن ملعون بود

هیبت بانگ خدایی چون بود

هیبت بازست بر کبک نجیب

مر مگس را نیست زان هیبت نصیب

زانک نبود باز صیاد مگس

عنکبوتان می مگس گیرند و بس

عنکبوت دیو بر چون تو ذباب

کر و فر دارد نه بر کبک و عقاب

بانگ دیوان گله‌بان اشقیاست

بانگ سلطان پاسبان اولیاست

تا نیامیزد بدین دو بانگ دور

قطره‌ای از بحر خوش با بحر شور

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا