مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۴۷ – حکایت مندیل در تنور پر آتش انداختن انس رضی الله عنه و ناسوختن

از انس فرزند مالک آمدست

که به مهمانی او شخصی شدست

او حکایت کرد کز بعد طعام

دید انس دستارخوان را زردفام

چرکن و آلوده گفت ای خادمه

اندر افکن در تنورش یک‌دمه

در تنور پر ز آتش در فکند

آن زمان دستارخوان را هوشمند

جمله مهمانان در آن حیران شدند

انتظار دود کندوری بدند

بعد یکساعت بر آورد از تنور

پاک و اسپید و از آن اوساخ دور

قوم گفتند ای صحابی عزیز

چون نسوزید و منقی گشت نیز

گفت زانک مصطفی دست و دهان

بس بمالید اندرین دستارخوان

ای دل ترسنده از نار و عذاب

با چنان دست و لبی کن اقتراب

چون جمادی را چنین تشریف داد

جان عاشق را چه‌ها خواهد گشاد

مر کلوخ کعبه را چون قبله کرد

خاک مردان باش ای جان در نبرد

بعد از آن گفتند با آن خادمه

تو نگویی حال خود با این همه

چون فکندی زود آن از گفت وی

گیرم او بردست در اسرار پی

این‌چنین دستارخوان قیمتی

چون فکندی اندر آتش ای ستی

گفت دارم بر کریمان اعتماد

نیستم ز اکرام ایشان ناامید

میزری چه بود اگر او گویدم

در رو اندر عین آتش بی ندم

اندر افتم از کمال اعتماد

از عباد الله دارم بس امید

سر در اندازم نه این دستارخوان

ز اعتماد هر کریم رازدان

ای برادر خود برین اکسیر زن

کم نباید صدق مرد از صدق زن

آن دل مردی که از زن کم بود

آن دلی باشد که کم ز اشکم بود

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا