مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۲۰ – صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان

اصلشان بد بود آن اهل سبا

می‌رمیدندی ز اسباب لقا

دادشان چندان ضیاع و باغ و راغ

از چپ و از راست از بهر فراغ

بس که می‌افتاد از پری ثمار

تنگ می‌شد معبر ره بر گذار

آن نثار میوه ره را می‌گرفت

از پری میوه ره‌رو در شگفت

سله بر سر در درختستانشان

پر شدی ناخواست از میوه‌فشان

باد آن میوه فشاندی نه کسی

پر شدی زان میوه دامنها بسی

خوشه‌های زفت تا زیر آمده

بر سر و روی رونده می‌زده

مرد گلخن‌تاب از پری زر

بسته بودی در میان زرین کمر

سگ کلیچه کوفتی در زیر پا

تخمه بودی گرگ صحرا از نوا

گشته آمن شهر و ده از دزد و گرگ

بز نترسیدی هم از گرگ سترگ

گر بگویم شرح نعمتهای قوم

که زیادت می‌شد آن یوما بیوم

مانع آید از سخنهای مهم

انبیا بردند امر فاستقم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا