غزلیات سعدیسعدی

غزل ۱۶۷

گر از جفای تو روزی دلم بیازارد

کمند شوق کشانم به صلح بازآرد

ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود

اسیر عشق چه تاب شب دراز آرد

دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز

چه جای موم که پولاد در گداز آرد

تویی که گر بخرامد درخت قامت تو

ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد

دگر به روی خود از خلق در بخواهم بست

مگر کسی ز توام مژده‌ای فرازآرد

اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت

چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد

یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار

که سوز عشق سخن‌های دلنواز آرد

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا