غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۰۰۲

شوری فتاد در فلک ای مه چه شسته‌ای

پرنور کن تو خیمه و خرگه چه شسته‌ای

آگاه نیستند مگر این فسردگان

از آتش تو ای بت آگه چه شسته‌ای

آتش خوران ره به سر کوی منتظر

با مردمان زیرک ابله چه شسته‌ای

دل شیر بیشه‌ست ولیکن سرش تویی

دل لشکر حقست و تویی شه چه شسته‌ای

ای جان تیزگوش تو بشنو هم از درون

هم ره به توست بر سر هر ره چه شسته‌ای

هین کز فراخنای دلت تا به عرش رفت

هیهای وصل و خنده و قهقه چه شسته‌ای

دی بامداد دامن جانم گرفت دل

کان جان و دل رسید تو آوه چه شسته‌ای

دولاب دولتست ز تبریز شمس دین

درزن تو دست‌ها و در این ره چه شسته‌ای

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا