غزلیات سعدیسعدی

غزل ۸۵

با همه مهر و با منش کینست

چه کنم حظ بخت من اینست

شاید ای نفس تا دگر نکنی

پنجه با ساعدی که سیمینست

ننهد پای تا نبیند جای

هر که را چشم مصلحت بینست

مثل زیرکان و چنبر عشق

طفل نادان و مار رنگینست

دردمند فراق سر ننهد

مگر آن شب که گور بالینست

گریه گو بر هلاک من مکنید

که نه این نوبت نخستینست

لازمست احتمال چندین جور

که محبت هزار چندینست

گر هزارم جواب تلخ دهی

اعتقاد من آن که شیرینست

مرد اگر شیر در کمند آرد

چون کمندش گرفت مسکینست

سعدیا تن به نیستی درده

چاره با سخت بازوان اینست

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا