غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۶۲

چون چنگ شدم جانا آن چنگ تو دروا کن

صد جان به عوض بستان وان شیوه تو با ما کن

عیسی چو تویی ما را همکاسه مریم کن

طنبور دل ما را هم ناله سرنا کن

دستی بنه ای چنگی بر نبض چنین پیری

وان خون دل زر را در ساغر صهبا کن

جمعیت رندان را بر شاهد نقدی زن

ور زهد سخن گوید تو وعده به فردا کن

دیوانه و مستی را خواهی که بشورانی

زنجیر خودم بنما وز دور تماشا کن

دیدم ز تو من نقشی بر کالبدی بسته

جان گفت علی الله گو دل گفت علالا کن

زان روز من مسکین بی‌عقل شدم بی‌دین

زان زلف خوش مشکین ما را تو چلیپا کن

زنار ببند ای دل در دیر بکن منزل

زان راهب پرحاصل یک بوسه تقاضا کن

در چهره مخدومی شمس الحق تبریزی

گر رغبت ما بینی این قصه غرا کن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا