غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۵۵۳

ما صحبت همدگر گزینیم

بر دامن همدگر نشینیم

یاران همه پیشتر نشینید

تا چهره همدگر ببینیم

ما را ز درون موافقت‌هاست

تا ظن نبری که ما همینیم

این دم که نشسته‌ایم با هم

می بر کف و گل در آستینیم

از عین به غیب راه داریم

زیرا همراه پیک دینیم

از خانه به باغ راه داریم

همسایه سرو و یاسمینیم

هر روز به باغ اندرآییم

گل‌های شکفته صد ببینیم

وز بهر نثار عاشقان را

دامن دامن ز گل بچینیم

از باغ هر آنچ جمع کردیم

در پیش نهیم و برگزینیم

از ما دل خویش درمدزدید

ما دزد نه‌ایم ما امینیم

اینک دم ما نسیم آن گل

ما گلبن گلشن یقینیم

عالم پر شد نسیم آن گل

یعنی که بیا که ما چنینیم

بومان ببرد چو بوی بردیم

مه مان کند ار چه ما کهینیم

هر چند کمین غلام عشقیم

چون عشق نشسته در کمینیم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا