غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۰۶۳

عزم رفتن کرده‌ای چون عمر شیرین یاد دار

کرده‌ای اسب جدایی رغم ما زین یاد دار

بر زمین و چرخ روید مر تو را یاران صاف

لیک عهدی کرده‌ای با یار پیشین یاد دار

کرده‌ام تقصیرها کان مر تو را کین آورد

لیک شب‌های مرا ای یار بی‌کین یاد دار

قرص مه را هر شبی چون بر سر بالین نهی

آنک کردی زانوی ما را تو بالین یاد دار

همچو فرهاد از هوایت کوه هجران می‌کنم

ای تو را خسرو غلام و صد چو شیرین یاد دار

بر لب دریای چشمم دیده‌ای صحرای عشق

پر ز شاخ زعفران و پر ز نسرین یاد دار

التماس آتشینم سوی گردون می‌رود

جبرئیل از عرش گوید یا رب آمین یاد دار

شمس تبریزی از آن روزی که دیدم روی تو

دین من شد عشق رویت مفخر دین یاد دار

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا