غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۰۹

طرفه گرمابه بانی کو ز خلوت برآید

نقش گرمابه یک یک در سجود اندرآید

نقش‌های فسرده بی‌خبروار مرده

ز انعکاسات چشمش چشمشان عبهر آید

گوش‌هاشان ز گوشش اهل افسانه گردد

چشم‌هاشان ز چشمش قابل منظر آید

نقش گرمابه بینی هر یکی مست و رقصان

چون معاشر که گه گه در می احمر آید

پر شده بانگ و نعره صحن گرمابه ز ایشان

کز هیاهوی و غلغل غره محشر آید

نقش‌ها یک دگر را جانب خویش خوانند

نقش از آن گوشه خندان سوی این دیگر آید

لیک گرمابه بان را صورتی درنیابد

گر چه صورت ز جستن در کر و در فر آید

جمله گشته پریشان او پس و پیش ایشان

ناشناسا شه جان بر سر لشکر آید

گلشن هر ضمیری از رخش پرگل آید

دامن هر فقیری از کفش پرزر آید

دار زنبیل پیشش تا کند پر ز خویشش

تا که زنبیل فقرت حسرت سنجر آید

برهد از بیش وز کم قاضی و مدعی هم

چونک آن ماه یک دم مست در محضر آید

باده خمخانه گردد مرده مستانه گردد

چوب حنانه گردد چونک بر منبر آید

کم کند از لقاشان بفسرد نقش‌هاشان

گم شود چشم‌هاشان گوش‌هاشان کر آید

باز چون رو نماید چشم‌ها برگشاید

باغ پرمرغ گردد بوستان اخضر آید

رو به گلزار و بستان دوستان بین و دستان

در پی این عبارت جان بدان معبر آید

آنچ شد آشکارا کی توان گفت یارا

کلک آن کی نویسد گر چه در محبر آید

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا