غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۷۳۹

قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند

هین که آمد دود غم تا خلق را غمگین کند

ای تو رنگ عافیت زیرا که ماه از خاصیت

سنگ‌ها را لعل سازد میوه را رنگین کند

پرده بردار ای قمر پنهان مکن تنگ شکر

تا بر سیمین تو احوال ما زرین کند

عشق تو حیران کند دیدار تو خندان کند

زانک دریا آن کند زیرا که گوهر این کند

از میان دل صبوحی کآفتابت تیغ زد

گردن جان را بزن گر چرخ را تمکین کند

چشم تو در چشم‌ها ریزد شرابی کز صفا

زان سوی هفتاد پرده دیده را ره بین کند

گر شبی خلوت کنی گویم من اندر گوش تو

لطف‌هایی را که با ما شه صلاح الدین کند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا