کنسرت سیما بینا و گروه لیان. تصنیفی از عارف قزوینی
شعر و آهنگ : عارف قزوینی
آواز دشتی
گریه را به مستی بهانه کردم
شکوه ها ز دست زمانه کردم
آستین چو از دیده برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم
ناله ی دروغی اثر ندارد
شام ما چو از پی سحر ندارد
مرده بهتر زان کو هنر ندارد
گریه تا سحرگه من عاشقانه کردم
دلا خاموشی چرا چو خم بجوشی چرا
برون شد از پرده راز
از خون جوانان وطن لاله دمیده نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» نیز شناخته شدهاست. مضمون این تصنیف اشاره به افسانهای دارد که از قطرات خون سیاوش(یکی از قهرمانان شاهنامه)، گلهای لاله روئیدهاست. مضمون این سرود با گذشت یکصدسال، همچنان در نوشتارهای سیاسی دوران معاصر، مشاهده میشود.
عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف، آوردهاست:
این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شدهاست. بواسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.
منبع: ویکی پدیا
بند یک
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم ، خطه ی ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری ،
نه آیین داری ای چرخ
بند دو
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ ،
بند سه
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ ،
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری ،
نه آیین داری ای چرخ
بند چهار
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست بسر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن
چه کجرفتاری ای چرخ ،
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری ،
نه آیین داری ای چرخ
بند پنج
از دست عدو ناله ی من از سر درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
چه کجرفتاری ای چرخ،
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری ،
نه آیین داری ای چرخ
بند شش
عارف ز ازل ، تکیه بر ایام نداده است
جز جام، به کس دست، چو خیام نداده است
دل جز بسر زلف دلارام نداده است
صد زندگی ننگ بیک نام نداده است
چه کجرفتاری ای چرخ،
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری ،
نه آیین داری ای چرخ
بسيار عالي بود لذت بردم قطعا هيچ موسيقي به پاي موسيقي ايراني به خصوص خراساني نمي رسد فولكلور خراسان بسيار غني است اميدوارم از اين منبع عرفاني بيشتر استفاده شود
دوستان گرامی باید توجه داشته باشید که یکی از دستورات عرفان صحیح اسلامی عمل به دستورات شرع مقدس است
باعرض سلام ب همه بسیارعالی بووووووووووود