مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۷۶ – حکمت نظر کردن در چارق و پوستین کی فلینظر الانسان مم خلق

بازگردان قصهٔ عشق ایاز

که آن یکی گنجیست مالامال راز

می‌رود هر روز در حجرهٔ برین

تا ببیند چارقی با پوستین

زانک هستی سخت مستی آورد

عقل از سر شرم از دل می‌برد

صد هزاران قرن پیشین را همین

مستی هستی بزد ره زین کمین

شد عزرائیلی ازین مستی بلیس

که چرا آدم شود بر من رئیس

خواجه‌ام من نیز و خواجه‌زاده‌ام

صد هنر را قابل و آماده‌ام

در هنر من از کسی کم نیستم

تا به خدمت پیش دشمن بیستم

من ز آتش زاده‌ام او از وحل

پیش آتش مر وحل را چه محل

او کجا بود اندر آن دوری که من

صدر عالم بودم و فخر زمن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا