گر می فروش حاجت رندان روا کند | ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند |
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا | غیرت نیاورد که جهان پربلا کند |
حقا کز این غمان برسد مژده امان | گر سالکی به عهد امانت وفا کند |
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم | نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند |
در کارخانهای که ره عقل و فضل نیست | فهم ضعیف رای فضولی چرا کند |
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد | وان کو نه این ترانه سراید خطا کند |
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت | یا وصل دوست یا می صافی دوا کند |
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت | عیسی دمی کجاست که احیای ما کند |