شمارهٔ ۸۱

نه سام و نریمان و افراسیاب

نه کسری و دارا و جمشید ماند

تو هم دل مبند ای خداوند ملک

چو کس را ندانی که جاوید ماند

چو دور جوانی خلل می‌کند

به پایان پیری چه امید ماند؟

خروج از نسخه موبایل