رباعی شمارهٔ ۸۲۷

من بندهٔ یاری که ملالش نبود

کانرا که ملالست وصالش نبود

گوئیکه خیالست و ترا نیست وصال

تا تیره بود آب خیالش نبود

خروج از نسخه موبایل