زان می خوردم که روح پیمانه اوست
زان مست شدم که عقل دیوانهٔ اوست
شمعی به من آمد آتشی در من زد
آن شمع که آفتاب پروانهٔ اوست
زان می خوردم که روح پیمانه اوست
زان مست شدم که عقل دیوانهٔ اوست
شمعی به من آمد آتشی در من زد
آن شمع که آفتاب پروانهٔ اوست