رباعی شمارهٔ ۱۷۸۸

خوش خوش صنما تازه رخان آمده‌ای

خندان بدو لب لعل گزان آمده‌ای

آن روز دلم ز سینه بردی بس نیست

کامروز دگر به قصد جان آمده‌ای

خروج از نسخه موبایل