غزل شمارهٔ ۷۰۰

آن خواجه خوش لقا چه دارد

آیینه‌اش از صفا چه دارد

هان تا نروی تو در جوالش

رختش بطلب که تا چه دارد

اندر سخنش کشان و بو گیر

کز بوی می بقا چه دارد

در گلشن ذوق او فرورو

کز نرگس و لاله‌ها چه دارد

هر چند کز انبیا بلافید

از گوهر انبیا چه دارد

گر چه صلوات می‌فرستند

از صفوت مصطفی چه دارد

یا سایه خود بر او مینداز

کو خود چه کس است یا چه دارد

در ساقی خویش چنگ درزن

مندیش که آن سه تا چه دارد

عمری پی زید و عمرو بردی

زین پس بنگر خدا چه دارد

از سرمجموع اصل مگذر

کاین اصل جدا جدا چه دارد

این کاه سخن دگر مپیما

بندیش که کهربا چه دارد

خروج از نسخه موبایل