غزل شمارهٔ ۲۳۴۵

چو بی‌گاه است و باران خانه خانه

صلای جمله یاران خانه خانه

چو جغدان چند این محروم بودن

به گرداگرد ویران خانه خانه

ایا اصحاب روشن دل شتابید

به کوری جمله کوران خانه خانه

ایا ای عاقل هشیار پرغم

دل ما را مشوران خانه خانه

به نقش دیو چند این عشقبازی

لقبشان کرده حوران خانه خانه

بدیدی دانه و خرمن ندیدی

بدین حالند موران خانه خانه

مکن چون و چرا بگذار یارا

چرا را با ستوران خانه خانه

در آن خانه سماع ختنه سور است

ولیکن با طهوران خانه خانه

بنا کرده‌ست شمس الدین تبریز

برای جمع عوران خانه خانه

خروج از نسخه موبایل