غزل شمارهٔ ۲۲۱۱

ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو

که خطا بود از این رو و صواب است از آن رو

ز همان رو که زد آتش ز همان رو کشد آتش

ز همان روی که مردم کندم زنده همان رو

همه عشاق که مستند ز چه رو دیده ببستند

که بدانند که بی‌چشم توان دید به جان رو

نبود روی از این سو همه پشت است از این سو

که نگنجید در این حد و نه در جان و مکان رو

به یکی لحظه چریدند همه جان‌ها و پریدند

که نباید که ز نقصان شود از چشم نهان رو

خروج از نسخه موبایل