غزل شمارهٔ ۲۲۰۸

ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو

پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو

خواه رومی خواه تازی من نخواهم غیر تو

از جمال و از کمال و لطف مخدومی بگو

هم بسوزی هم بسازی هم بتابی در جهان

آفتابی ماهتابی آتشی مومی بگو

گر کسی گوید که آتش سرد شد باور مکن

تو چه دودی و چه عودی حی قیومی بگو

ای دل پران من تا کی از این ویران تن

گر تو بازی برپر آن جا ور تو خود بومی بگو

خروج از نسخه موبایل