غزل شمارهٔ ۲۰۲۳

رو قرار از دل مستان بستان

رو خراج از گل بستان بستان

کله مه ز سر مه برگیر

گرو گل ز گلستان بستان

سخن جان رهی گفتی دوش

آن توست آن هله بستان بستان

ای که در باغ رخش ره بردی

گل تازه به زمستان بستان

ای که از ناز شهان می‌ترسی

طفل عشقی سر پستان بستان

دل قوی دار چو دلبر خواهی

دل خود از دل سستان بستان

چابک و چست رو اندر ره عشق

مهره را از کف چستان بستان

خروج از نسخه موبایل