غزل شمارهٔ ۱۴۴۲

زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم

زهی در راه عشق تو دل بریان که من دارم

وگر در راه بازار غم عشقت خریدارم

به صد جان‌ها بنفروشم ز عشقت آنچ من دارم

خروج از نسخه موبایل