Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
dir="rtl" lang="fa-IR"> غزل ۰۷۸- دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت - مستانه

غزل ۰۷۸- دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت

نستعلیق

علامه قزوینی

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت

بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم

افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت

بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار

حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت

با این همه هر آن که نه خواری کشید از او

هر جا که رفت هیچ کسش محترم نداشت

ساقی بیار باده و با محتسب بگو

انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت

هر راهرو که ره به حریم درش نبرد

مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت

حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی

هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت

شرح نوشتاری

معانی لغات غزل (۷۸)

یارب مگیرش: خدایا به حساب او میاور، مؤاخذه‌اش مکن.
عزت: احترام.
صید حرم: شکار مرغهای محوطه حرم.
حرم: (استعاره) در اینجا به معنی خانه دل عاشق.
حاشا: مطلقاً هرگز.
مدعی: صاحب ادعای بی‌حق و خلاف واقع و بی‌دلیل.
انکار: حاشا، باور نداشتن، قبول نداشتن.
انکار ما مکن: ما را منکر مشو.
حریم در: اطراف آستانه.
حرم: (استعاره) خلوت دلدار، محوطه امکنه مقدسه.
برید وادی و: بیابان را طی کرد.
معانی ابیات غزل(۷۸)

(۱) دیدی که یار قصد دیگری غیر از جور وظلم نداشت پیمان خود را شکست و از غم ما غمی به دل راه نداد.
(۲) خدایا او را ببخش، هرچند که کبوتر دل مرا گرفت و کشت و حرمت صید حرم دل را نگاه نداشت.
(۳) این از بخت بد خودم بود که به من جفا رسید وگرنه نمی‌توان راه و رسم مهربانی و بزرگواری یار را نادیده گرفت.
(۴) با همه این احوال هرکس از دست او رنج وزبونی نکشید هرکجا رفت مورد احترام کسی واقع نشد.
(۵) ساقی جام‌باده بیاور و به مخالفین ما بگو که بیهوده منکر اعتقاد ما نشوند زیرا جمشید همچنین جامی در اختیار نداشت.
(۶) چه بسیار سالک و پوینده راه که با آنکه رنج راه را به خود هموار کرد، به اطراف حرم نرسید و در حرم راه نیافت.
(۷) حافظ تو گوی فصاحت را از میدان دربرده در اختیار‌گیر که مدعی تو نه هنری دارد و نه از هنر خبری.
شرح ابیات (۷۸)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
*
این یکی از غزلهای عاشقانه‌یی است که شاعر در ایام جوانی سروده و در عین حال که از محبوب بی‌وفای خود گله می‌کند به خاطر تعلق خاطری که در میان است این بی‌اعتنایی را بر او می‌بخشد.
مفاد بیت پنجم و هفتم این غزل دلیلی بر این است که از همان ایام جوانی حافظ دارای دو دسته مدعی بوده است. یک دسته به سبب شراب‌خواری او را مورد شماتت قرار می‌داده و افرادی هم از سلک شعرا بر شعر او حسد می‌برده و سبب رنجش خاطر او را فراهم می‌کرده‌اند.

***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

خروج از نسخه موبایل