حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندی من سوخته زار و نزار
ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
معانی لغات غزل (۷۴)
کون و مکان: جهان هستی، کاینات
اسباب: جمع سبب، وسیلهها، سازوبرگها.
ازدل وجان: از صمیم قلب، در نهایت آرزو، غرض از دل و جان.
شرف صحبت: افتخار ملازمت، مجد و افتخار هم صحبتی.
دل و جان اینهمه نیست: دل و جان این همه ارزش ندارد.
مِنَّتْ: مرهون احسان بودن.
سدره: درخت سدر (کنایه)، درخت سدرهالمنتهی که در آسمان هشتم قرار دارد و جبرئیل از آن به بعد مجاز به رفتن نیست و رسول اکرم (ص) از آن گذشته به عرش رسید.
طوبی: مؤنث طیب به معنای پاکتر و نام درختی است در بهشت که شاخههای فراوان و میوههای متنوع دارد و هر شاخه آن به سوی غرفهیی از غرفههای بهشت کشیده شده است.
دولت: امکانات، ثروت، مال، نیکبختی و رفاهیت.
باغ جنان: باغ بهشت.
پنج روزی که: فرصت کوتاهی که، اشاره به پنج روز فرجه سلطنت میرنورزی از نهم تاسیزدهم فروردین.
زمان اینهمه نیست: زمان زیاد طولانی نیست.
بحر فنا: دریای نیستی.
زلب تا به دهان اینهمه نیست: فاصله میان لب و دهان چندان زیاد نیست، فاصله بین مرگ و زندگی چندان زیاد نیست.
غیرت: رشک، حسد، حمیت.
زنهار: آگاهباش، برحذر باش، هشدار.
صومعه: جایگاه عبادت راهبان در بالای کوه، کنایه از عبادتگاه اهل توحید.
دیرمغان: جایگاه عبادت مجوسان کنایه از عبادتگاه اهل کفر.
زار و نزار: پریشان و لاغر.
رقم نیک: اثر و علامت نیک، روش نیک.
رقم سود و زیان: میزان سود و زیان، حساب سود و زیان.
معانی ابیات غزل (۷۴)
(۱) محصول جهان هستی چندان چنگی به دل نمیزند شراب بیاور که ساز و برگ این دنیا (هم) ارزش چندانی ندارد.
(۲) الف: غرض از دل و جان شرف صحبت جانان است وگرنه این دو ارزشی ندارند.
ب: غرض و مقصود ما از صمیم قلب مصاحبت معشوق است وگرنه دل وجان خود ارزشی ندارند.
(۳) این همه در راه رسیدن به سایه و نعمتهای درخت سدره و طوبی کوشش روا مدار که اگر به دقت بنگری چندان ارزنده نیست.
(۴) نیکبختی و رفاه وامکاناتی ارزشمند است که بدون رنج وبیخون دل خوردن به دست آید وگرنه با جد و جهد و کوشش فراوان رسیدن به باغ بهشت هم چندان چنگی به دل نمیزند.
(۵)در این فرصت کوتاهی که در دنیا نصیب شده با خوشی و بیخیالی زندگی کن که این زمان چندان طولانی نیست.
(۶) ای ساقی! ما در کنار دریای نیستی در نوبت ایستادهایم، فرصت را غنیمت شمر (و به ما شراب بده) که فاصله میان زندگی و مرگ مانند فاصله بین لب و دهن چندان زیاد نیست.
(۷) ای زاهد غرور تو سبب برافروختن آتش غیرت محبوب یکتا و راندن تو از درگاه میشود و بدانکه بین عبادتگاه مسلمین تا پرستشگاه کفار فاصله چندانی نیست.
(۸) دردمندی من که از دست روزگار چنین فرسوده و لاغر و پریشانحالم احتیاج به اینهمه شرح و بسط ندارد.
(۹) نام و شهرت حافظ در میان مردم به نیکی رقم رفته اما در پیش چشم ما رندان، چندان تفاوتی بین شهرت نیک و بد و رقم سود و زیان نیست.
شرح ابیات غزل (۷۴)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
صورت ظاهر این غزل شرح طرز فکر و برداشت شاعر از نحوه زندگی و صرف فرجه حیاتگذر است و مجملی است از بینش و برداشت او از دستورات عبادی شریعت و حالت محض وایمان وتواضع واقعی او نسبت به آفریدگار:
بیت اول: نظر شاعر به بیارزشی جهان مادی.
بیت دوم: غرض نهایی از حیات، که سالک عارف باید جهت وصل جانان از جان بگذرد.
بیت سوم: تنقید از شیوه عمل متعبدان قشری که عبادت را برای رفتن به بهشت انجام میدهند.
بیت چهارم: عقیده به اشراق و تفکر درباره مبداء و نزدیک شدن به معبود بدون تحمل عبادات شاق.
بیت پنجم: گریز از مشقات تهیه سازو برگ زندگی پنج روزه عاریتی و زیست با طمأنینه وارامش خیال.
بیت ششم: قدر وقت دانستن و در کمال استغنا و خوشی وبیخیالی زیستن.
بیت هفتم: به خود مغرور نبودن و تسلیم محض مقدرات شدن و تنفید از عباداتی که به طمع اجر و مزد انجام میشود.
و بالاخره در بیت هشتم یا ماقبل آخر آنجا که همیشه حافظ خواستههای خود را در لباس ایما و اشاره مطرح میکند گوشهیی از وضع بد و پریشانحالی خود را در پوشش کنایه بازگو و در بیت مقطع، خود را چنانکه هست مینمایاند.
این غزل به ظن قوی در زمان شاه شجاع سروده شده و به دلیل مفاد بیت هشتم گوشه چشمی به عنایت او دارد.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان