Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
dir="rtl" lang="fa-IR"> غزل ۰۶۳- روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست - مستانه

غزل ۰۶۳- روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

نستعلیق

علامه قزوینی

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست

چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست

هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند

ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد

ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست

هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

 
شرح نوشتاری

معانی لغات غزل

رقیب: مراقب و نگهبان.
عندلیب: بلبل.
غریب: عجیب، شگفت‌آور، آواره از وطن
عنقریب: به زودی، به این نزدیکی زمان.
خانقاه: خانگاه، محلی که درویشان و صوفیان جمع شوند وبرای آنها خان طعام بگسترانند.
خرابات: میخانه و روسپی‌خانه و محل فسق و فجور، بیت‌اللطف.
صومعه: عبادتگاه و دیر راهب مسیحی و مجازاً عبادتگاه مسلمانان زاهد.
ناقوس: زنگ بزرگ کلیسا.
ناموس: احکام الهی، قانون شریعت.
دیر: عبادتگاه و اقامتگاه راهبان مسیحی.
راهب: کشیش عابد مسیحی، ترسای پارسا.
صلیب: چلیپا، علامتی به شکل چوبه‌دار† که مسیحیان به گردن آویخته و در کلیسا رو به آن عبادت می‌کنند.
هرزه: بیهوده.
معانی ابیات :
(۱) با اینکه کسی روی تو را ندیده، هزاران نگهبان و مراقب داری و در حالی که هنوز چون غنچه نشکفته می‌مانی صدها بلبل عاشق گرد تو می‌گردند.
(۲) آمدن من به کوی و برزن تو چندان شگفتی ندارد، هزاران آواره چون من در این دیار گرد آمده‌اند.
(۳) هرچند از تو دورم که خدا کند کسی از تو دور نباشد، اما آرزوی این را دارم که بزودی به وصال تو برسم.
(۴)در مذهب عشق، میان خانقاه و میخانه فرقی نیست که در همه جا پرتو نور محبوب جلوه‌گر است.
(۵) در صومعه، آنجا که با جلوه‌گری و سرودخوانی به کار عبادت می‌پردازند قانون شریعت دیر راهب و نام و شمایل صلیب حاکم بر عبادتگاه است.
(۶) کجاست آن عاشق صادق که محبوب به او عنایت و توجهی نکرده باشد؟ ای بزرگوار درد و درمندی نمی‌بینم و گرنه طبیب معالج وجود دارد.
(۷) حافظ بی‌سبب و از روی بی‌ دردی این همه ناله و فریاد نمی‌کند پای سرگذشتی عجیب و پیش‌آمدی غریب در میان است.
شرح ابیات غزل

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل: مضارع اخرب مکفوف مقصور
*
کمال‌خجند‌: گرجانب محب نظری از حبیب هست
غم نیست گر هزار هزارش رقیب هست

پس از مرگ شاه شجاع، فرزندش شاه زین‌العابدین به سلطنت رسید امارقابتها و منازعات داخلی فامیلی از یکطرف و ظهور تیمور از طرف دیگر کار را بر او دشوار کرده و ناجار به سوی بغداد گریخت و در راه بدست شاه منصور اسیر و نابینا و زندانی شد و رویهم بیش از ۳ سال آن هم توأم با جنگ و گریز بر سر کار نبود. حافظ این فرزند دوست سابق خود را نیز دوست می‌داشت و این غزل را در اوایل سلطنت کوتاه او در حالی که چند سال به پایان عمر خودش نیز بیشتر باقی نمانده بود سروده است.
شاعر در بیت اول اشاره به این مطلب دارد که تو هنوز براوضاع مسلط نشده و رقیبان متعدد و مدعیان زیادی داری و پس ازتعارف بی‌محتوایی دربیت دوم، دربیت سوم آن را اصلاح و می‌فرماید که اگر تا به امروز به خدمت شما شرفیاب نشده‌ام در انتظار فرصت مناسب هستم و مفاد این دو بیت می‌رساند که حافظ درپیرانه سر با تجربیاتی که کسب کرده واقف به حال مردان سلسله آل‌مظفر بوده به شاه جوان که آینده‌اش دردست قضا و قدر است خود را نزدیک نساخته اما غزلی سروده و در آن برای پاک کردن ذهن پادشاه جوان از اتهامات بی‌پایه‌یی که در زمان پدرش به او نسبت داده و او را میخواره و متجاهر به فسق قلمداد کرده بودند مطالبی را با اتکاء به آیات شریف قرآنی بازگو می‌کند تا چنانچه اوضاع بروفق مراد شاه جوان شد زمینه مناسبی برای نزدیکی به شاه آماده شده باشد.
مفاد بیت چهارم تلمیحی است به آیه ۶۹ سوره عنکبوت که خداوند می‌فرماید:
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان‌الله لمع المحسنین. آنها که در راه ما مجاهدت کردند ما آنها را به راه خود هدایت می‌کنیم و خداوند با نیکوکاران است.
شاعر می‌خواهد منطوق کلام خدا را بازگو کند و چنین توجیه می‌کند که:
اصل ایمان است و واسط اصل نیست

زانکه واسط جز برای وصل نیست(۱)

همچنین مفاد بیت پنجم، تلمیحی است به آیه ۱۱۵ سوره بقره که خداوند می‌فرماید:
ولله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه‌الله ان الله واسع علیم. مشرق و مغرب هردو به خدا تعلق دارد. بس به هر طرف روی کنید خدا همان طرف است و خدا فراگیر و داناست. شاعرمی‌خواهد با سِعَه صدر توجه خود را به ذات یکتا ثابت کرده و از محدودیت و تعصب مکان و نام عبادتگاه خود را رها و مبرا سازد. مضمون بیت ششم را کمال خجند چنین درشعر آورده:
برآستان محبت که سرنهاد شبی

که لطف دوست به رویش دریچه‌یی نگشود

ضمناً همین مضمون را خواجه در غزلی دیگر به این صورت بازگو کرده است:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

بالاخره در بیت هفتم شاعر تلویحاً به این مطلب اشاره می‌کند که من بی‌سبب این همه توضیح درباره مسجد و میخانه نمی‌دهم، چرا که رویدادهایی که رخ داده و تهمت‌هایی که رخ داده و تهمت‌هایی که به من وارد شده فراموش شدنی نیست و به خاطر این قصه‌های عجیب و غریب است که این توضیحات را می‌دهم.
(۱) بیت به نقل از صفحه ۲۹۷ کتاب نی‌نواز اول تألیف نویسنده این منظور

****
ذکر شده از شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

خروج از نسخه موبایل