غزل ۴۵۳- ای که دایم به خویش مغروری

ای که دایم به خویش مغروری گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق مگرد که به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری
روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را دوای رنجوری
بگذر از نام و ننگ خود حافظ ساغر می‌طلب که مخموری

 

غزل ۴۵۳

خروج از نسخه موبایل