عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم | روی و ریای خلق به یک سو نهادهایم |
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم | در راه جام و ساقی مه رو نهادهایم |
هم جان بدان دو نرگس جادو سپردهایم | هم دل بدان دو سنبل هندو نهادهایم |
عمری گذشت تا به امید اشارتی | چشمی بدان دو گوشه ابرو نهادهایم |
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفتهایم | ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهایم |
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز | بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم |
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال | همچون بنفشه بر سر زانو نهادهایم |
در گوشه امید چو نظارگان ماه | چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهایم |
گفتی که حافظا دل سرگشتهات کجاست | در حلقههای آن خم گیسو نهادهایم |