سعدی
-
رباعی شمارهٔ ۵۲
آیین برادری و شرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری آنست که گر خلاف شایسته روم از غایت…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۷
ای یار کجایی که در آغوش نهای و امشب بر ما نشسته چون دوش نهای ای سر روان و راحت…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۸
گر کان فضائلی وگر دریایی بیراحت خلق باد میپیمایی ور با همه عیبها کریم آسایی عیبت هنرست و زشتیت زیبایی
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۹
گر سنگ همه لعل بدخشان بودی پس قیمت سنگ و لعل یکسان بودی گر در همه چاهی آب حیوان بودی…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۴
امروز که دستگاه داری و توان بیخی که بر سعادت آرد بنشان پیش از تو از آن دگری بود جهان…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۶
روزی دو سه شد که بنده ننواختهای اندیشه به ذکر وی نپرداختهای زان میترسم که دشمنان اندیشند کز چشم عنایتم…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۵
با زندهدلان نشین و صادق نفسان حق دشمن خود مکن به تعلیم کسان خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۱
چون ما و شما مقارب یکدگریم به زان نبود که پردهٔ هم ندریم ای خواجه تو عیب من مگو تا…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۰
تا دل ز مراعات جهان برکندم صد نعمت را به منتی نپسندم هر چند که نو آمدهام از سر ذوق…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۴۲
تنها ز همه خلق و نهان میگریم چشم از غم دل به آسمان میگریم طفل از پی مرغ رفته چون…
بیشتر بخوانید »