رزم کاووس با شاه هاماوران
-
بخش ۱۱
چنین گفت پس گیو با پهلوان که ای نازش شهریار و گوان شوم ره بگیرم به افراسیاب نمانم که آید…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۲
تهمتن برانگیخت رخش از شتاب پس پشت جنگ آور افراسیاب چنین گفت با رخش کای نیک یار مکن سستی اندر…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۰
چه گفت آن سراینده مرد دلیر که ناگه برآویخت با نره شیر که گر نام مردی بجویی همی رخ تیغ…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۸
چنان بد که ابلیس روزی پگاه یکی انجمن کرد پنهان ز شاه به دیوان چنین گفت کامروز کار به رنج…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۷
بیامد سوی پارس کاووس کی جهانی به شادی نوافگند پی بیاراست تخت و بگسترد داد به شادی و خوردن دل…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۵
دگر روز لشکر بیاراستند درفش از دو رویه بپیراستند به هاماوران بود صد ژنده پیل یکی لشکری ساخته بر دو…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۶
فرستاده شد نزد قیصر ز شاه سواری که اندر نوردید راه بفرمود کز نامداران روم کسی کاو بنازد بران مرز…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴
یکی مرد بیدار جوینده راه فرستاد نزدیک کاووس شاه به نزدیک سالار هاماوران بشد نامداری ز کندآوران یکی نامه بنوشت…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲
ازان پس به کاووس گوینده گفت که او دختری دارد اندر نهفت که از سرو بالاش زیباترست ز مشک سیه…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2