پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود
-
بخش ۳۳
ازان پس بیامد به پردهسرای ز هرگونه انداخت با شاه رای ز لهراسپ وز کین فرشیدورد ازان نامداران روز نبرد…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۳۲
برآمد بران تند بالا فراز چو روی پدر دید بردش نماز پدر داغ دل بود بر پای جست ببوسید و…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۳۱
چو شب شد چو آهرمن کینهخواه خروش جرس خاست از بارگاه بران بارهٔ پهلوی برنشست یکی تیغ هندی گرفته به…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۳۰
یکی مایهور پور اسفندیار که نوش آذرش خواندی شهریار بران بام دژ بود و چشمش به راه بدان تا کی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲۹
سرانجام گشتاسپ بنمود پشت بدانگه که شد روزگارش درشت پس اندر دو منزل همی تاختند مر او را گرفتن همی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲۸
زنی بود گشتاسپ را هوشمند خردمند وز بد زبانش به بند ز آخر چمان بارهای برنشست به کردار ترکان میان…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲۷
کنون زرم ارجاسپ را نو کنیم به طبع روان باغ بی خو کنیم بفرمود تا کهرم تیغزن بود پیش سالار…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲۶ – سخن فردوسی
چو این نامها فتاد در دست من به ماه گراینده شد شست من نگه کردم این نظم سست آمدم بسی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲۵
برآمد بسی روزگاری بدوی که خسرو سوی سیستان کرد روی که آنجا کند زنده و استا روا کند موبدان را…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲۴
چو آگاه شد شاه کامد پسر کلاه کیان بر نهاده بسر مهان و کهانرا همه خواند پیش همه زند و…
بیشتر بخوانید »